ای ساقی از آن قدح که دانی
پیش آر سبک مکن گرانی
یک قطره شراب در صبوحی
باشد که به حلق ما چکانی
زان پیش خمار در سر آید
یک باده به دست ما رسانی
بگذر تو ز خویش و از قرابات
پیش آر قرابهٔ مغانی
در عقل مغیش تا نبینی
وز علم مجوس تا نخوانی
کین جای نه جای قیل و قال است
کافسانه کنی و قصه خوانی
این جای مقام کم زنان است
تو مرد ردا و طیلسانی
ساقی تو بیا و بر کفم نه
یک کوزهٔ آب زندگانی
یک قطرهٔ درد اگر بنوشی
یابی تو حیات جاودانی
ساقی شو و راوقی در انداز
زان لعل چو در که میچکانی
عطار بیا ز پرده بیرون
تا چند سخن ز پرده رانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد تا با آرامش و سهولت شراب را پیش آورد. او اشاره میکند که یک قطره شراب در صبح میتواند شادی و زندگی جدیدی را به همراه داشته باشد. شاعر از ساقی میخواهد که به خود و خویشاوندانش توجه نکند و شراب را با شوق بیاورد. او تأکید دارد که این مکان، محل بحث و جدل نیست و باید از قید تفکرات گذشت. شاعر همچنین به جایگاه مردان اشاره میکند و از ساقی میخواهد تا زندگی و حیات را به او هدیه دهد. در پایان، شاعر از عطار نیز میخواهد که از پرده بیرون بیاید و سخن بگوید.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از آن جامی که میشناسی، بیاور و با احتیاط بیاور، زیرا سنگینی و فشار را بر دوش نگذار.
هوش مصنوعی: بهتر است برای شروع روز، یک قطره شراب به ما بچشانی.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نشئهی مستی به سرم بزند، یک جام خوشمزه به دستم برسان.
هوش مصنوعی: از خودت و وابستگانت بگذر و در پیش بیاور جام می را.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درک عمیق و عقل خود را به کار نیندازی و از دانش دیگران بهرهبرداری نکنی، نمیتوانی به حقیقتهای بزرگ پی ببری.
هوش مصنوعی: این مکان، جایی برای بحث و جدل نیست؛ اینجا جایی است که باید به حقایق بپردازیم و از افسانهها و داستانها دوری کنیم.
هوش مصنوعی: این مکان برای افرادی که مقام و شخصیت برجستهتری دارند مناسب است، نه برای تو که فقط نوعی نشان و پوشش ظاهری داری.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و در دستم یک کوزه آب زندگی بریز.
هوش مصنوعی: اگر یک قطره از درد را بچشی، به زندگی ابدی دست پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: ساقی، تو مشغول باش و نگران نباش، چون لب طلایی تو مانند در است که شراب را به آرامی میریزید.
هوش مصنوعی: عطار، بیرون بیا و در مورد حرفهایی که پشت پرده ماندهاند، صحبت کن. دیگر چقدر میخواهی سکوت کنی و از گفتن آنها خودداری کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.