گنجور

 
عطار

ترک قلندر من دوش درآمد از درم

بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم

در لب لعل ترک من آب حیات خضر بود

لب چو نهاد بر لبم گفتم خضر دیگرم

بوسه چو داد ترک من هندوی او شدم به جان

چون که بدیدم هم سزا نیز بداد شکرم

من به میان این طرف اشک‌فشان شدم چو شمع

از سر آنکه خیره شد از سر ناز دلبرم

من چو چشیدم آن شکر دل ز کمال لطف او

برد گمان که شد مگر ملک جهان میسرم

گرچه جفای او بسی برد فرید بعد ازین

گرچه جفا کند بسی من ز وفاش نگذرم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۳۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم

تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم

ای که ابیت گفته‌ای هر شب عند ربکم

شرح بده از آن ابا بیشتر ای پیمبرم

گر تو ز من نهان کنی شعشعه جمال تو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
یغمای جندقی

آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم

با لب خشک و چشم تر غرقه به خون برادرم

هر مژه زین مشاهدت تیر صفت به دیدگان

با همه سست گوهری سخت نشسته تا پرم

عرش فتاده بر زمین یا تن تو به خاک بر

[...]

صفایی جندقی

آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم

خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم

کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم

کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم

وفایی شوشتری

بیار، می بریز، هی سبوسبو به ساغرم

نظاره کن به باطن و مبین به زهد ظاهرم

زخیل عاشقان اگر، نه برترم نه کمترم

اگر، که نیست باورت بگو که تا درآورم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه