ترک قلندر من دوش درآمد از درم
بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم
در لب لعل ترک من آب حیات خضر بود
لب چو نهاد بر لبم گفتم خضر دیگرم
بوسه چو داد ترک من هندوی او شدم به جان
چون که بدیدم هم سزا نیز بداد شکرم
من به میان این طرف اشکفشان شدم چو شمع
از سر آنکه خیره شد از سر ناز دلبرم
من چو چشیدم آن شکر دل ز کمال لطف او
برد گمان که شد مگر ملک جهان میسرم
گرچه جفای او بسی برد فرید بعد ازین
گرچه جفا کند بسی من ز وفاش نگذرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لحظهای عاشقانه و پرشور یاد میکند که معشوق ترک او به دیدنش آمده و با بوسهای عمیق عشق و محبتش را نسبت به او ابراز میکند. لبهای معشوقش را به عنوان آب حیات و نشانهای از نجات توصیف میکند و در پاسخ به آن بوسه، خود را در عشق او غرق میبیند. شاعر میگوید که با وجود تمام جفای معشوقش، همچنان به وفاداری خود ادامه خواهد داد و ارتباطشان را که باعث شادی و رضایت او شده فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: دیشب شخصی از دوستان بیقید و آزاد من به خانهام آمد و با بوسهای بر لبی که به سختی میتوانستم بازش کنم، مرا در آغوش گرفت.
هوش مصنوعی: لب لعل ترک من، شبیه به آب حیات خضر است. وقتی که لب هایش را بر لب من گذاشت، به او گفتم که تو هم مانند خضر برای من زندگیبخش هستی.
هوش مصنوعی: وقتی بوسهای از معشوقم گرفتم، به شدت مجذوب او شدم و چون زیباییاش را دیدم، به شکرانه این احساس عمیق، شایستگی او را نیز درک کردم.
هوش مصنوعی: من در میان این جمع که اشک میریزد حضور یافتم، مانند شمعی که در برابر نگاه معشوق نازکش روشن شده است.
هوش مصنوعی: من وقتی که طعم آن شیرینی دلنواز را چشیدم، از روی کمال لطف او این خیال به سرم زد که شاید به من پادشاهی جهان داده شده است.
هوش مصنوعی: اگرچه او به من آسیبهای زیادی زده، ولی من بعد از این هم اگرچه بار دیگر به من ظلم کند، از وفاداریام به او کم نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم
ای که ابیت گفتهای هر شب عند ربکم
شرح بده از آن ابا بیشتر ای پیمبرم
گر تو ز من نهان کنی شعشعه جمال تو
[...]
آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم
با لب خشک و چشم تر غرقه به خون برادرم
هر مژه زین مشاهدت تیر صفت به دیدگان
با همه سست گوهری سخت نشسته تا پرم
عرش فتاده بر زمین یا تن تو به خاک بر
[...]
آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم
خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم
کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم
کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم
بیار، می بریز، هی سبوسبو به ساغرم
نظاره کن به باطن و مبین به زهد ظاهرم
زخیل عاشقان اگر، نه برترم نه کمترم
اگر، که نیست باورت بگو که تا درآورم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.