تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم
چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم
در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد
چون حلقههای زلفت غمهای بی شمارم
از بسکه هست حلقه در زلف سرفرازت
هرگز سری ندارد چندان که برشمارم
بادم نبردی آخر چون ذرهای ز سستی
گر داشتی دل تو یک ذره استوارم
هرگز ستاره دیدی در آفتاب بنگر
در آفتاب رویت چشم ستاره بارم
پیوسته پیش حکمت چون سرفکندهام من
زین بیش سر میفکن چون شمع در کنارم
بر نه به لطف دستی کز حد گذشت دانی
بی لالهزار رویت این نالههای زارم
چون دم نمیتوان زد با هیچکس ز عشقت
پس من ز درد عشقت با که نفس برآرم
عطار کی تواند شرح غم تو دادن
کز کار شد زبانم وز دست رفت کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و عشق عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر به تصویرسازی از احساسات خود در مواجهه با معشوق میپردازد و از مرگ و فراق سخن میگوید. او به تضاد میان زیبایی معشوق و درد ناشی از دوری اشاره میکند و خود را در حالت تسلیم و ف helplessness میبیند. شاعر همچنین به نبودن کلام برای شرح درد و غمش اشاره کرده و میگوید که عشق او چنان عمیق است که حتی هیچ کس نمیتواند آن را بفهمد. در نهایت، او از عطار میخواهد تا درک کند که بیان رنجی که از عشق میکشد، به چه اندازه دشوار است.
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که وقتی نرگس (دلبند) من مانند شمشیری مرا جریحهدار میکند، من در این دشت و کشتزار دور از تو مانند لالهای ناتوان و بیکفن تنها به خون خودم آغشتهام. در واقع، شاعر از احساس عمیق تنهایی و درد جدایی میگوید و به کمبود چیزهای زیبایی که در کنار معشوقش دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او بیسر است، به پای او افتادم. غمهای زیادی دارم که مانند حلقههای زلف تو به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: به قدری حلقههای زلف زیبای تو زیاد است که هیچگاه نمیتوانم تعداد آنها را بشمارم.
هوش مصنوعی: اگر تو کمی اراده و استحکام داشتی، مثل ذرهای از سستی و ضعف نمیرفتی. این نشان میدهد که در برابر بادها و چالشها باید محکم و استوار بود.
هوش مصنوعی: هرگز ستارهای را در آفتاب نمیبینی، اما وقتی به چهره تو نگاه میکنم، انگار که چشمم پر از ستاره است.
هوش مصنوعی: همواره در برابر حکمت به حالت فروتنی و سر خم کرده هستم، پس از این نباید سر خود را بیشتر پایین بیاورم، مثل شمعی که در کنار من روشن است.
هوش مصنوعی: دوست من، با لطف و محبت تو که فراتر از هر انتظاری است، میدانم که بدون زیبایی و زلالی چهرهات، این نالیدنها و غمهای عمیق من وجود نداشت.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، طوری میمیرم که نمیتوانم با کسی حرف بزنم. پس از درد عشقت، به چه کسی میتوانم شکایت کنم؟
هوش مصنوعی: عطار چگونه میتواند غصههای تو را بیان کند، وقتی که زبانم از بیان این درد عاجز شده و کارم از دست رفته است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم
پشت و پناه فقرم پشت طمع نخارم
نی بند خلق باشم نی از کسی تراشم
مرغ گشاده پایم برگ قفس ندارم
من ابر آب دارم چرخ گهرنثارم
[...]
جز دل کسی ندارد، اندیشه از غبارم
جز دیده کس نیارد، آبی به روی کارم
در بحر عشق جانان، جانم رسید بر لب
باشد که از میانش، ممکن بود کنارم
صد برگ دارد آن گل، من صد نوا چو بلبل
[...]
باد صبا خدا را بگذر سوی نگارم
عمری بگو به سختی در هجر می گذارم
گر باز حال زارم پرسد ز تو خدا را
با او بگو که تا کی داری در انتظارم
فریاد من به کیوان برشد ز دست هجرت
[...]
تازی سوار مجنون ملک سخن گرفته
در نکته های تازی با وی سخن ندارم
لیکن به گاه جولان میدان فارسی را
مجنون دیگر آمد انگشت نی سوارم
جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم
در پرتو چراغی پروانه مینگارم
روز نشاط شب کرد آخر فراق یارم
خود را اگر نسوزم شمعی دگر ندارم
بیکس شهید عشقم خاک مرا بسوزید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.