گنجور

 
عطار

ای خم چرخ از خم ابروی تو

آفتاب و ماه عکس روی تو

تا به کوی عقل و جان کردی گذر

معتکف شد عقل و جان در کوی تو

کی دهد آن را که بویی داده‌ای

هر دو عالم بوی یکتا موی تو

در میان جان و دل پنهان شدی

تا نیاید هیچ‌کس ره سوی تو

چون تویی جان و دلم را جان و دل

من ز جان و دل شدم هندوی تو

عشق تو چندان که می‌سوزد دلم

می نیاید از دلم جز بوی تو

پشت گردانید دایم از دو کون

تا ابد عطار در پهلوی تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه