گنجور

 
عطار

ای دو عالم یک فروغ از روی تو

هشت جنت خاک‌بوس کوی تو

هر دو عالم را درین چاه حدوث

تا ابد حبل‌المتین یک موی تو

هر دو عالم گرچه عالی اوفتاد

یک سر موی است پیش روی تو

در رهت تا حشر دو سرگشته‌اند

روز رومی و شب هندوی تو

بس که بر پهلو بگردید آفتاب

تا شود یک ذره هم‌زانوی تو

پس برفت و دید و روی آن ندید

کو نهد از بیم گامی سوی تو

آفتاب آخر چه سنجد چون دو کون

ذره است آنجا که آید روی تو

چون شکستی چرخ گردان را کمان

کی تواند گشت هم‌بازوی تو

جان خود از اندیشهٔ تو محو گشت

چون شود اندیشه هم‌پهلوی تو

حقهٔ گردون چرا پر لولوی است

از فروغ حقهٔ لولوی تو

صد هزاران جادوان را صف شکست

یک مژه از نرگس جادوی تو

همچو ابروی تواش چشمی رسید

چشم هر که افتاد بر ابروی تو

شعر بس نیکو از آن گوید فرید

کو بسوخت از روی بس نیکوی تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه