وشاقی اعجمی با دشنه در دست
به خون آلوده دست و زلف چون شست
کمر بسته کله کژ برنهاده
گره بر ابرو و پر خشم و سرمست
درآمد در میان خرقهپوشان
به کس در ننگرست از پای ننشست
بزد یک دشته بر دل پیر ما را
دلش بگشاد و زناریش بربست
چو کرد این کار، ناپیدا شد از چشم
چون آتش پارهای آن پیر در جست
درآشامید دریاهای اسرار
ز جام نیستی در صورت هست
خودی او به کلی زو فرو ریخت
ز ننگ خویشتن بینی برون رست
جهان گم بد درو اما هنوز او
بدان مطلوب خود عور و تهی دست
چو مرغ همتش زان دانه بد دور
قفس از بس که پر زد خرد بشکست
ببرید و نشان و نام از او رفت
ندانم تا کجا شد در که پیوست!
ازین دریا که کس با سر نیامد
اگر خونین شود جان جای آن هست
دلی پر خون درین هیبت بماندهست
فلک پشتی دو تا در سوک بنشست
دریغا جان پر اسرار عطار
که شد در پای این سرگشتگی پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از عطار نیشابوری است که به تصویرسازی و توصیف حالتی از نابسامانی و گرفتار شدن انسان در دنیای پُرتلاطم و ناپایداری اشاره دارد. در این شعر، شخصیت اصلی، با دشنهای در دست و به خون آلوده، نماد خشم و سرمستی است که در میان مردمی بیخیال از درد و رنج دیگران قرار میگیرد. او به دل پیرمردی ضربه میزند و این عمل سبب گشایش دلش و دوریاش از ننگ و عذابهای درونیاش میشود.
شاعر به حیات باطنی و رازآلودی دریاها اشاره میکند که در جستجوی حقیقت، انسان را از خود میکاهد. در ادامه، به تصویر قفسی اشاره میشود که مرغ آرزوها در آن گرفتار است و از شدت تلاطم و کوشش برای رهایی، نهایتاً شکسته میشود. در نهایت، عطار به سرنوشت و جان پُر از راز خود که تحت تأثیر این بیسامانی قرار گرفته است، میتازد و از وضعیتی که در آن گرفتار شده، مظلومانه مینالد.
هوش مصنوعی: یک جوان عربی با دشنهای در دست، به خون آلوده و با موهایی شبیه به شست، به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: با اراده و عزم راسخ، سر را به بالا برده و ابرو را با نگاهی پر از خشم و شادی به هم فشرده است.
هوش مصنوعی: در جمع افرادی که لباس ساده و پارچهای به تن دارند، او به کسی نگاه نکرد و از جای خود برنداشته است.
هوش مصنوعی: روزی یک جوان خام دل به دل پیر ما آسیب زد، اما دل پیر به خاطر او گشوده شد و رنجش را کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: وقتی این کار را انجام داد، ناگهان از دید دیگران ناپدید شد، مانند اینکه تکهای آتش در جستجو باشد.
هوش مصنوعی: از دریاهای پنهان و ناشناخته بنوشید، زیرا در خالی بودن از خود میتوانید به حقیقت وجود دست یابید.
هوش مصنوعی: او به خاطر شرم از خودش کاملاً در هم شکست و از این وضعیت ننگین خارج شد.
هوش مصنوعی: در این جهان، هرچند بسیاری از چیزها ناپیدا و گم شدهاند، اما هنوز برخی افراد به دنبال خواستههای خود هستند، حتی اگر دستشان خالی و آرزوهایشان ناقص باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که پرندهای تصمیم دارد از دانهاش دور شود و پرواز کند، آنقدر تلاش میکند که در نهایت قفس را میشکند.
هوش مصنوعی: او را از زندگی و نامش جدا کردند و نمیدانم که کجا رفت و به چه چیزی وابسته شد!
هوش مصنوعی: اگر کسی از این دریا با سر نیاید، پس اگر جانش هم در این راه برباد رود، جای خالی او در دلها محسوس خواهد بود.
هوش مصنوعی: دلی پر از درد و غم در این شکل و وضعیت باقی مانده و آسمان هم دو طرف خود را به سوگ نشسته است.
هوش مصنوعی: ای کاش جان پر از رمز و راز عطار که در برابر این سردرگمی بیارزش قرار گرفت، از دست نرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
چو دانستی که معبودی تو را هست
بدار از جستوجوی چون و چه، دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.