چون روی بود بدان نکویی
نازش برود به هرچه گویی
رویی که ز شرم او درافتاد
خورشید فلک به زرد رویی
چون در خور او نمیتوان شد
بر بوی وصال او چه پویی
خون میخور و پشت دست میخای
گر در ره درد مرد اویی
جانان به تو باز ننگرد راست
تا دست ز جان و دل نشویی
تو ره نبری تو تا تویی تو
تا کی تو تویی تویی و تویی
چیزی که ازو خبر نداری
گم ناشده از تو چند جویی
گر گویندت چه گم شد از تو
ای غره به خویشتن چه گویی
باری بنشین گزاف کمگوی
بندیش که در چه آرزویی
عطار کجا رسی به سلطان
زیرا که کم از سگان کویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت محبوب دلالت دارد و به چالشهایی که عاشق در مسیر رسیدن به معشوق با آن مواجه است، میپردازد. شاعر از زیبایی معشوق صحبت میکند و میگوید که هیچ چیزی نمیتواند با شکوه او رقابت کند. همچنین به پیوند عاطفی و دردهای عاشقانه اشاره دارد و بیان میکند که گاهی اوقات خودستایی و غفلت از درک واقعیتها موجب دوری از حقیقت و معشوق میشود. در نهایت، شاعر تاکید میکند که در جستجوی وصال معشوق، باید از خودخواهی و گمراهی دوری کرد و به حقیقت عشق نزدیک شد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهره کسی زیبا باشد، هر چیزی که در موردش بگویی، آن زیبایی باعث میشود که نظر مثبت به او داشته باشی.
هوش مصنوعی: چهرهای که به خاطر شرم او، خورشید آسمان رنگی زرد به خود گرفت.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به مقام و مرتبه او برسی، پس چرا به دنبال بوی وصال و نزدیکی او هستی؟
هوش مصنوعی: اگر در مسیر درد و رنج هستی و واقعاً در پی رشد و پیشرفت هستی، باید با شجاعت و عزم راسخ، سختیها و مشکلات را تحمل کنی و در عین حال به خودت خیانت نکنی.
هوش مصنوعی: عزیز من هرگز به تو مستقیم نگاه نمیکند، مگر اینکه خود را از جان و دل آزاد کنی.
هوش مصنوعی: تو راه را نمیبری و نمیدانی که تا کی در این حالت باقی خواهی ماند، فقط خودت را میبینی و هیچ چیز جز خودت برایت اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: چیزی که شما از آن بیخبر هستید، هرگز از شما گم نشده است؛ پس چرا به دنبال آن هستید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو بپرسد که چه چیزی را از دست دادهای، ای کسی که به خودت مغروری، چه پاسخی خواهی داد؟
هوش مصنوعی: پس آرام بنشین و بیخود حرف نزن، که نمیدانی در چه آرزویی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: عطار به جایی نمیرسد که سلطان باشد، زیرا که او از سگهای کوچهاش نیز کمتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو آیت نکویی
حسن تو کمال خوبرویی
راتب شده عالم کهن را
هردم ز تو فتنهای به نویی
معروف لبت به تنگباری
[...]
جانا همه آیت نکویی
در شأن تو آمده ست گویی
یک گل چو رخت به دست ناید
گر در چمن جهان بجویی
گر هر چه نبشتهای بشویی
شویم دهن از زیاده گویی
من تنگدل و تو تنگ خوئی
من خوب سخن، تو خوبروئی
با من بکن آن که لطف یزدان
با روی تو کرد، از نکوئی
برتنگ دلی من به بخشای
[...]
نه از تو به من رسید بویی
نه وصل توام نمود رویی
اندیشهٔ هجر دردناکت
آویخته جان من به مویی
سودای تو در دلم فکنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.