ای بوس تو اصل هر شماری
چشم سیهت سفید کاری
زلف تو ز حلقه درشکستی
ماه تو ز مشک در غباری
از زلف تو مشک وام کرده
باد سحری به هر بهاری
روی تو که شمع نه سپهر است
از هشت بهشت یادگاری
هرگز نکشید هیچ نقاش
چون صورت روی تو نگاری
سرسبزتر از خط تو ایام
گل را ننهاد هیچ خاری
شد آب روان ز چشمهٔ چشم
چون خط تو دید سبزهزاری
میخواستم از لب تو بوسی
گفتی که همی دهم قراری
گفتم که قرار چیست گفتی
هر بوسی را کنی نثاری
جانی بستان بهای بوسی
یا دست ز جان بدار باری
چون هست زکات بر تو واجب
یک بوسه ببخش از هزاری
گر بوسه بسی نگاه داری
هرگز ناید به هیچ کاری
گفتی به شمار بوسه بستان
کی کار مرا بود شماری
چون خوزستان لب تو دارد
کی بوس تو را بود کناری
خود بی جگری نیافت عطار
از لعل تو بوسه هیچ باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییها و لذتهای بوسیدن است. شاعر به توصیف زیباییهای محبوب خود میپردازد، چشمان او را به چشمهای سیاه و سفید تشبیه میکند و زلف او را به گونهای خیالانگیز میستاید. او زیبایی محبوبش را به مقامات و دنیای بهشت نسبت میدهد و میگوید که هیچ نقاشی نمیتواند مانند صورت او را به تصویر بکشد. شاعر همچنین درباره موضوع بوسه صحبت میکند و از محبوبش میخواهد که بوسهای به او ببخشد، در حالی که محبوبش به او میگوید که هر بوسه باید بهایی داشته باشد و نمیتوان به سادگی آنها را شمارش کرد. این شعر در نهایت به شکوه و زیبایی عشق و رمانس اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای دست تو، سرچشمهی زیبایی چشمهای سیاهت را درخشش و زیبایی خاصی بخشیده است.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند رشتهای است که از دور بیرون آمده، و موهای سیاه و خوشبو تو مانند بویی است که از مشک به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: باد سحری در هر صبح، عطر و بوی خوش زلف تو را به همراه دارد و این عطر مانند مشک است که بهاری تازه را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: تو مانند شمعی هستی که نورش در آسمان میدرخشد و یادگاری از هشت بهشت را در بر دارد.
هوش مصنوعی: هیچ نقاشی نمیتواند به زیبایی چهرهات تصاویری بکشد.
هوش مصنوعی: هیچ خطی به زیبایی و سرسبزی خط تو در روزهای گل و شکوفه نیست.
هوش مصنوعی: چشمهای من مانند چشمهای جاری شده و وقتی خط تو را دید، احساس سبزینگی و شادابی در دل به وجود آورد.
هوش مصنوعی: میخواستم از لب تو بوسهای بگیرم، اما تو گفتی که در این باره باید توافقی داشته باشیم.
هوش مصنوعی: گفتم چه چیزی باعث آرامش میشود، گفتی هر بار که کسی را ببوسی، میتواند هدیهای باشد برای او.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بوسهای یا دستی بدهی، جان من را بگیر و از جانم بگذر.
هوش مصنوعی: وقتی بر تو واجب شده که زکات بدهی، از میان هزاران بوسه، یکی را به کسی عطا کن.
هوش مصنوعی: اگر بوسهای را زیاد در دل نگه داری، هیچ وقت به کار نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: گفتی بوسهها را بشمار، اما کار من نیست که چنین چیزی را حساب کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیبایی و شوق عاطفی است. شاعر به توصیف لبهای معشوق میپردازد و از تأثیری که بر دل او میگذارد سخن میگوید. او احساس میکند که زیبایی و قوتی که لبهای معشوق دارند، چنان است که نمیشود به سادگی از آن گذشت یا طعمی از آن را چشید. در واقع، شاعر به عمق عشق و ارتباط عاطفیاش اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این احساسات او را به سمت معشوق جذب میکند.
هوش مصنوعی: عطار هیچ گاه به لذت بوسهای از زیبایی تو دست نیافت و بیدلیل نیز نیست که این طور شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با نصرت و فتح و بختیاری
با دولت و عز و کامگاری
سلطان ملک ارسلان مسعود
بنشست به تخت شهریاری
دولت کردش به ملک نصرت
[...]
انصاف بده که نیک یاری
زو هیچ مگو که خوش نگاری
در رود زدن شکر سماعی
در گوی زدن شکر سواری
مه جبهت و آفتاب رویی
[...]
ما را تو به هر صفت که داری
دل گم نکند ز دوستداری
هردم به وفا یکی هزارم
گرچه به جفا یکی هزاری
هیچت غم هیچکس ندارد
[...]
روح الله با تو خرسواری
روح القدست رکاب داری
از مطبخ تو سپهر، دودی
وز موکب تو زمین، غباری
در شرح رموز غیب گویت
[...]
تا بیش دلم خراب داری
دل بیش کند ز جانسپاری
ای کار مرا به دولت تو
افتاد قرار بیقراری
دل خوش کردم چنین که دانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.