ای روی تو شمع پردهٔ راز
در پردهٔ دل غم تو دمساز
بی مهر رخت برون نیاید
از باطن هیچ پرده آواز
از شوق تو میکند همه روز
خورشید درون پرده پرواز
هر جا که شگرف پرده بازی است
در پردهٔ زلف توست جانباز
در مجمع سرکشان عالم
چون زلف تو نیست یک سرافراز
خون دل من بریخت چشمت
پس گفت نهفته دار این راز
چون خونی بود غمزهٔ تو
شد سرخی غمزهٔ تو غماز
گفتی که چو زر عزیز مایی
زان همچو زرت نهیم در گاز
هرچه از تو رسد به جان پذیرم
این واسطه از میان بینداز
ما را به جنایتی که ما راست
خود زن به زنندگان مده باز
یک لحظه تو غمگسار ما باش
تا نوحهٔ تو کنیم آغاز
تا کی باشم من شکسته
در بادیهٔ تو در تک و تاز
گر وقت آمد به یک عنایت
این خانهٔ من ز شک بپرداز
بیش است به تو نیازمندیم
چندان که تو بیش میکنی ناز
عطار ز دیرگاه بی تو
بیچارهٔ توست، چارهای ساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی شاعر به معشوقش است. شاعر در بزرگداشت زیبایی و رازهای معشوق به تصویر پردازی میپردازد و از غم و اشتیاق خود سخن میگوید. او به وضوح از تاثیرات عمیق عشق بر روح و جانش صحبت میکند و بیان میکند که بیمهر معشوق، زندگیاش از رنگ و زیبایی خالی میشود. شاعر همچنین از نیاز مبرم خود به محبت و توجه معشوق یاد میکند و اشتیاقش برای یک لحظه آرامش و نزدیکی به او را ابراز میکند. در نهایت، او از بیچارهگیاش در غیاب معشوق میگوید و درخواست میکند که معشوق برای یک لحظه غمگسار او باشد.
هوش مصنوعی: ای چهرهات مانند شمعی است که پردههای دل را روشن میکند و رازهای پنهان را نمایان میسازد. غم تو در تنهاییام همدم و همنواست.
هوش مصنوعی: بدون محبت تو، هیچ پردهای از درون نمیتواند صدایی را بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: از شادی و عشق تو، خورشید هر روز در دلش پرواز میکند و در پس پردههایش میرقصد.
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و فریبندگی هست، در واقع پشت پردهٔ موهای تو نهفته است، ای جانفدای تو.
هوش مصنوعی: در جمع سرکشهای دنیا، مانند زلف تو هیچکس نیست که به این زیبایی و رفعت برسد.
هوش مصنوعی: دل من از حسرتی که دارم، اشک میریزد و چشمانت به من میگوید که این راز را در دل نگهدار.
هوش مصنوعی: چشمک و ناز تو مثل خونی میماند که سرخی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: گفتی که تو به اندازه طلا ارزشمندی، از این رو ما باید تو را در گاز قرار دهیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از سوی تو به من برسد، با جان و دل میپذیرم، اما این واسطه و فاصله را از بین ببر.
هوش مصنوعی: ما را به گناهی که خودمان انجام دادهایم، گرفتار نکن.
هوش مصنوعی: یک لحظه برای ما غمگین باش تا ما هم نغمهٔ سوگ تو را شروع کنیم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که من در دشت و بیابان تو سفر میکنم و همیشه در حال تلاش و رنج کشیدن هستم.
هوش مصنوعی: اگر زمانی فرا برسد که با لطف و عنایت تو، این خانهٔ من از مشکلات و تردیدها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ما به تو نیاز داریم، حتی بیشتر از ناز و عشوههایی که تو میکنی.
هوش مصنوعی: عطار مدت زیادی است که بدون تو در زحمت و بیچارهگی به سر میبرد، بنابراین باید تدبیری پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ترک بیا و چنگ بنواز
آهنگ بگیر و برکش آواز
چون مست شدی هنوز هم شرم؟
از دست شدم هنوز هم ناز؟
چون چنگ تو زان خمیده پشتم
[...]
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز
ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز
تا چند کنی کرشمه آغاز
بستی در دیده از جهانم
بر روی تو دیده کی کنم باز
ای جان تو در اشتیاق میسوز
[...]
ای مطرب درد، پرده بنواز
هان! از سر درد در ده آواز
تا سوختهای دمی بنالد
تا شیفتهای شود سرافراز
هین! پرده بساز و خوش همی سوز
[...]
ماییم فداییان جانباز
گستاخ و دلیر و جسم پرداز
حیفست که جان پاک ما را
باشد تن خاکسار انباز
ز آغاز همه به آخر آیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.