ببستی چشم یعنی وقت خواب است
نه خوابست آن حریفان را جواب است
تو میدانی که ما چندان نپاییم
ولیکن چشم مستت را شتاب است
جفا میکن جفاات جمله لطف است
خطا میکن خطای تو صواب است
تو چشم آتشین در خواب میکن
که ما را چشم و دل باری کباب است
بسی سرها ربوده چشم ساقی
به شمشیری که آن یک قطره آب است
یکی گوید که این از عشق ساقیست
یکی گوید که این فعل شراب است
می و ساقی چه باشد نیست جز حق
خدا داند که این عشق از چه باب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تمثیل خواب و بستن چشم، به حالاتی از عشق و مستی اشاره میکند. او توضیح میدهد که بستن چشم به معنای رفتن به خواب است، اما در اینجا خواب نیست بلکه پاسخی به عاشقانههای عمیق و واقعی است. شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود آگاهی از گذرا بودن زمان و زندگی، عشق و زیبایی چشمان معشوق او را به شتاب وادار میکند.
او به نوعی کنایه میزند که جفاهای معشوق به نوعی لطف و اشتباهات او درست به حساب میآید. همچنین شاعر به عشق و قدرت تأثیر چشمان معشوق و ساقی اشاره میکند و میگوید که تأثیر این عشق و می چه درستی دارد، و در نهایت تأکید میکند که می و ساقی چیزی جز حقیقت و عشق الهی نیست. در پایان، او به شک و سوالاتی که درباره عشق و تأثیر آن وجود دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمهایت را میبندی، یعنی وقت خواب است، اما این به معنی خوابیدن نیست؛ این فقط پاسخی به رقیبان است.
هوش مصنوعی: میدانی که ما خیلی پایدار نیستیم و دوام نداریم، اما چشمان مست و گیج تو به سرعت به جلو مینگرند.
هوش مصنوعی: هر چه ظلم و ستم کنی، در واقع لطفی است که به من میکنی. هر اشتباهی که انجام دهی، در نظر من درست و قابل قبول است.
هوش مصنوعی: تو در خواب، چشمان آتشینت را میکنی، در حالی که ما با نگاه و دلمان در عذاب و ناراحتی هستیم.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر نگاه دلربای ساقی، مانند افرادی که با یک شمشیر زخمی شدهاند، دچار غم و غصه شدهاند، حتی اگر آن نگاه تنها به اندازه یک قطره آب باشد.
هوش مصنوعی: یکی میگوید این حالت ناشی از عشق به ساقی است و دیگری میگوید این رفتار ناشی از تأثیر شراب است.
هوش مصنوعی: می و ساقی تنها بهانهای هستند و فقط خدا میداند که این عشق از چه منبعی سرچشمه میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
حیاتش با مسیحا همرکاب است
صبوحش تا قیامت در حساب است
تو را در ره خراباتی خراب است
گر آنجا خانهای گیری صواب است
بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی
که خلق عالم و عالم سراب است
در آن خانه تو را یکسان نماید
[...]
مه از شرم رخ او در نقاب است
میان ماه رویان آفتاب است
خطت سبز و لبت مشک و گلاب است
دهانت ذره رویت آفتاب است
تو گنج حسن و بس خانه دل
که از شوق چنین گنجی خراب است
دل من بی به روی تو سوزان
[...]
ز نور مهر تو در ماه تاب است
ترا پروانه شمع و ماهتاب است
چه میپرسی خبر از عالم دل
ز چشم مست تو عالم خراب است
شراب از خون ما خوردی و ما را
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.