سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راهبین را در گبرکی کشیده
رندان رهنشین را میخانه در گشاده
با گوشهای نشسته دست از جهان بشسته
در پیش دردنوشان بر پای ایستاده
اندر میان مستان چندان گناه کرده
کز چشم خلق عالم یکبارگی فتاده
هرجا که مفلسان را جمعیتی است روزی
ماییم جان و دل را اندر میان نهاده
ما خود کهایم ما را خون ریختن حلال است
رهزن شدند ما را مشتی حرامزاده
زنهار الله الله تا کی ز کفر و ایمان
گه روی سوی قبله گه دست سوی باده
نه مؤمنم نه کافر گه اینم و گه آنم
رفتم به خاک تاریک از هر دو خر پیاده
عطار اگر دگر ره در راه دین درآیی
دل بایدت که گردد از هرچه هست ساده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و ناامیدی شاعر اشاره دارد که در دنیای پر از تضاد و تناقضات از مسائل معنوی و مادی سرگردان شده است. او از بیتوجهی به دنیا و دلخوشیهای زودگذر سخن میگوید و به صورت استعاری به حالتی از رهایی و آزادگی در میخانه میرسد. شاعر از جمعیت مفلسان و رنجهای آنان میگوید و به نقد جامعه و وضعیت کنونی میپردازد. او خود را در میانه کفر و ایمان مییابد و بیان میکند که نمیداند در کجا ایستاده و به چه چیزی اعتقاد دارد. در نهایت، دعوت میکند که از تعلقات دنیوی دل بکَنیم و سادهتر به معانی واقعی و معنوی زندگی نزدیک شویم.
هوش مصنوعی: ما در این جهان مانند کسانی هستیم که بر پاهای برهنه ای ایستاده اند، یعنی بیپناه و در عریانی به سر میبریم. جانمان از دنیا رهایی یافته و دل را به وسوسهها سپردهایم.
هوش مصنوعی: مردان با بصیرت و آگاه، دیگران را به سمت خود جذب میکنند و در مقابل، مردان بازیگوش و سرزنده در مکانی که از آن دور هستند، در خوشی و شادی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: در گوشهای نشستهام و از مشکلات و دغدغههای جهان کناره گرفتهام، اما در برابر افرادی که از زندگی لذت میبرند، با قدرت ایستادهام.
هوش مصنوعی: در بین مستان، به قدری خطا کرده که یک مرتبه از نظر مردم دنیا افتاده است.
هوش مصنوعی: هرجا که فقرا و بیچارهها دور هم جمع میشوند، ما نیز با عشق و علاقه خود را در میان آنها قرار میدهیم.
هوش مصنوعی: ما که هستیم، برای ما کشتن جایز است. ما به دست افرادی فاسد و بیاصل و نسب دزدیده شدهایم.
هوش مصنوعی: هشدار! تا کی باید در حال جنگ با شک و ایمان باشی؟ گاهی به سوی خدا و گاهی به سوی لذتها و نشئهها روی میآوری.
هوش مصنوعی: من نه کاملاً مؤمنام و نه کافر؛ در برخی لحظات به یکی متعهد میشوم و در لحظات دیگر به دیگری. در نهایت، به دنیای تاریک و ناشناختهای پا گذاشتهام، جایی که از هر دو نوع اعتقاد فاصله گرفتهام.
هوش مصنوعی: اگر عطار دوباره به مسیر دین قدم بگذارد، باید دل داشته باشد که از هر چیزی که در دنیا وجود دارد، بینیاز و ساده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
گه راز منگشایی زان زلفکان بسته
[...]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده؟
بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاهزاده؟
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهی؟
مخمور می چه خواهد جز نقل و جام و باده؟
نقلی ز دل معلق جامی ز نور مطلق
[...]
عید آمد ای نگارین بردار جام باده
وز بند غم برون شو تا دل شود گشاده
عهد صبوح نو کن جام می کهن ده
کم کن به عیش شیرین، تلخی جام باده
گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته
[...]
ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
[...]
عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده
از خاک در گذشته، افلاک در نوشته
یک باره روح گشته، تن را طلاق داده
چون عاشقان جانی،در حال زندگانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.