ای عشق تو پیشوای دردم
وی درد تو هر زمان و هر دم
آیینهٔ عارضت سیه شد
کز حد بگذشت آه سردم
یک لحظه بر من آی آخر
تا کی داری ز خویش فردم
تا من خط سبز تو ببینم
تو درنگری به روی زردم
گر کار دلم ز دست بگذشت
تا در خطر هزار دردم
گو بگذر از آنکه شست زلفت
دست آویز است و پایمردم
گفتی بگریز و ترک من گیر
کاورد ز خاکی تو گردم
گویی من مستمند مسکین
خونی کردم که آن نکردم
خونم به مریز از آنکه بس زود
من بی تو بسی به خون بگردم
خونم بخوری و نیست یک شب
تا از تو هزار خون نخوردم
کو سوختهتر کسی ز عطار
یک سوخته نیست هم نبردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید. او عاشق است و عشقش به معشوق به شدت او را آزار میدهد. شاعر از معشوق میخواهد که یک لحظه نزد او بیاید و به مشکلات و احساساتش توجه کند. او به صورت استعاری به رنگ صورتش اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و دوری از معشوق باعث رنج و دردش شده است. همچنین، او از تبعات عشق و خونریزی ناشی از آن میگوید و حسرتی را که به خاطر جدایی از معشوق دارد، ابراز میکند. در نهایت، شاعر با بیان عواطف عمیقش نشان میدهد که هیچکس به اندازه او در درد عشق سوخته نیست.
هوش مصنوعی: ای عشق تو راهنمای درد من هستی و درد تو در هر زمان و هر لحظه برای من وجود دارد.
هوش مصنوعی: چهرهات به قدری زیباست که دیدن آن باعث شده غم و اندوه عمیقی در دلم ایجاد شود.
هوش مصنوعی: یک لحظه به من توجه کن، چرا مدت زیادی از خودت دوری میکنی؟
هوش مصنوعی: تا وقتی که من رنگ سبز تو را مشاهده کنم، تو به چهره زرد من نگاه میکنی.
هوش مصنوعی: اگر کار قلبم از دست برود، تحمل هزار درد و رنج برایم آسان خواهد بود.
هوش مصنوعی: بگو که از کسی که موهایش را به عنوان آویزه دست میبیند، بگذر و به پایمردی و استقامت من توجه کن.
هوش مصنوعی: گفتی که از من دور شو و برو، اما من از این خاک به تو تعلق دارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد من چنان در حالتی هستم که گویی برای داشتن چیزی تلاش کردهام، در حالی که در واقع هرگز چنین چیزی را انجام ندادهام.
هوش مصنوعی: احساس میکنم که به زودی و بدون تو، غم و اندوه زیادی بر دلم چیره خواهد شد و دلم پر از درد خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر همواره از من بگیری، باز در عوض یک شب هم از تو چیزی نخواهم گرفت، چرا که پیش از آن، هزار بار از تو آسیب دیدهام.
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا سوختهتر از عطار وجود ندارد و من هم نمیتوانم با او رقابت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای جفت دل من از تو فردم
وی راحت جان ز تو به دردم
تا با دل و جان من تو جفتی
من از دل و جان خویش فردم
رنجی که من از پی تو دیدم
[...]
از حال به حال اگر بگردم
هم بر رق اولین نوردم
دانی کامروز از چه زردم
ای تو همه شب حریف نردم
در نرد دل از تو متهم شد
کو مهره ربود از نبردم
گفتم که دلا بیار مهره
[...]
ای داروی دلپذیر دردم
اقرار به بندگیت کردم
دریاب که عزم کوچ کردم
نزدیک شد آفتاب زردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.