دلی کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قیامت مست و مدهوش
ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق
کند یکبارگی خود را فراموش
بر امّید وصال دوست هر دم
قدحها زهر ناکامی کند نوش
برون آید ز جمع خودنمایان
بیندازد ردای و فوطه از دوش
اگر بی دوست یک دم زو برآید
شود در ماتم آن دم سیهپوش
فروماند زبان او ز گفتن
بماند تا ابد حیران و خاموش
درین اندیشه هرگز نیز دیگر
بننشیند دل عطار از جوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و دلدادگی به معشوق میپردازد و بیان میکند که دل عاشق همیشه در جوش و خروش است. عشق به معشوق او را مست و مدهوش کرده و حتی یادآوری معشوق باعث فراموشی خود او میشود. او به امید وصال هر لحظه مشروبات تلخ ناکامی را مینوشد. شاعر همچنین اشاره میکند که در نبود معشوق، فرد دچار اندوه و ماتم میشود و زبانش از سخن گفتن بند میآید. در نهایت، دل عطار هیچگاه از عشق و شور و شوق خسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دل کسی از عشق دوست به شدت هیجانزده و شاداب است و این حالت تا ابدیت ادامه خواهد داشت، به طوری که همیشه در حال شور و شوق و مستی خواهد بود.
هوش مصنوعی: از آنجا که آنقدر به یاد معشوق میافتد، یکباره خودش را فراموش میکند.
هوش مصنوعی: به امید رسیدن به دوست، هر لحظه جامهایی که پر از زهر ناامیدی هستند را مینوشم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی از جمع کسانی که خود را به نمایش میگذارند، خارج میشود و ردای خود را که نشانهای از شأن و مقام اوست، بر دوش میاندازد و به نوعی از خودگذشتگی و تواضع تعبیر دارد.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه از دوست دور شوم، زندگیام به حدی غمانگیز میشود که مانند کسی که در سوگ نشسته، لباس سیاه خواهم پوشید.
هوش مصنوعی: زبان او از گفتن عاجز ماند و تا همیشه در حیرت و سکوت باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دل عطار هرگز از این فکر و اندیشه آرام نخواهد گرفت و همیشه در حالت هیجان و جوش و خروش خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شبپوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.