گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سرایندهٔ فرامرزنامه

بخش ۱ - گفتار در آفرینش جهان: از آغاز باید که دانی درست

بخش ۲ - گفتار در آفرینش مردم: مگر مردمی خیره دانی همی

بخش ۳ - گفتار در آفرینش آفتاب: به چندان فروغ و به چندان چراغ

بخش ۴ - در آفرینش ماه: چراغیست مر تیره شب را بسیج

بخش ۵ - در ستایش پیغمبر (ص) و یارانش: اگر دل نخواهی که باشد نژند

بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول: به نام خداوند مشکل گشای

بخش ۷ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او: به فرمان دادار فیروزگر

بخش ۸ - ملاقات کردن فرامرز و بانوگشسب: چو دریا دل بانو آمد به جوش

بخش ۹ - جنگ کردن رستم با فرامرز و بانو گشسب (و) آزمودن رستم، ایشان را پنهان داشتن خود را در جنگ: بدانست رستم که او سرکش است

بخش ۱۰ - باز نمودن راز خود، فرامرز و بانو گشسب با رستم زال و جنگ کردن ایشان: برفتند اندوه گین هر دوان

بخش ۱۱ - زخم زدن بانو گشسب بر رستم: چو بانو در آن جنگ پیکار دید

بخش ۱۲ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب: پس آنگاه چون لخت و دولت به هم

بخش ۱۳ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح: که گر می پذیری درین صیدگاه

بخش ۱۴ - سخن گفتن فرامرز با پیران برای مهمانداری و قبول کردن پیران و تورانیان و مهمانی کردن فرامرز، ایشان را: شما را اگر دوستی در سر است

بخش ۱۵ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار: ز بالاش بر سرو بستم سخن

بخش ۱۶ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را: ز رستم چه داری تو دل پر هراس

بخش ۱۷ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب: ابا او سه گرد سرافراز بود

بخش ۱۸ - تمثال آوردن پیران و گفتن حقیقت پیش افراسیاب (و) منع کردن پیران،افراسیاب را برای جنگ بانو گشسب: سپهدار توران دلش تنگ شد

بخش ۱۹ - گفتار اندر خواستگاری کردن پادشاهان هندوستان برای بانو گشسب ونامه نوشتن ایشان برای زال زر: زبانو بگویم یکی داستان

بخش ۲۰ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان: چونزدیک دستان رسید این پیام

بخش ۲۱ - جنگ کردن پادشاهان هندوستان با بانوگشسب: چو خورشید بنمود زرین درفش

بخش ۲۲ - جنگ کردن بانوگشسب با جیپورشاه (و) شکست خوردن جیپورشاه در صف جنگ: به جیپور گردید بانو دوچار

بخش ۲۳ - داستان ایران وایرانیان گوید که با هم مکدر داشتند اوشان را: کنون داستانی زایرانیان

بخش ۲۴ - گفتگو کردن پهلوانان ایران در پیشگاه کیکاوس از برای بانوگشسب: به نام خداوند جان و جهان

بخش ۲۵ - شراب خوردن پهلوانان ایران در پیش کیکاوس و بدمستی کردن: سخن رفت از بانوی ماه ووش

بخش ۲۶ - گفتگو کردن پهلوانان با یکدیگر از برای بانو گشسب: یکی گفت اگر در صف کارزار

بخش ۲۷ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را: چو آن فتنه را دید کاوس کی

بخش ۲۸ - اقرار کردن رستم با پهلوانان ایران وقبول کردن پهلوانان: چنین گفت رستم کای بخردان

بخش ۲۹ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را: نخستین بیامد به جای نماز

بخش ۳۰ - عقد بستن بانو گشسب به جهت گیو (و) بردن بانو به خانه (و) ناقبول کردن بانو گشسب، گیو را واحوال آن: ببستند مه را به مریخ عقد

بخش ۳۱ - پیغام آوردن به نزدیک گودرز که گیو، بسته شده به دست بانو در شب اول: غلامی به نزدیک گودرز زود

بخش ۳۲ - آغاز داستان فرامرز نامه و سرگذشت آن گوید: ایا دوستداران والا گهر

بخش ۳۳ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس: که ناگه در آمد یکی نامدار

بخش ۳۴ - این چند سخن در باب شکایت روزگار هنگام پیری خود گوید: چو سالم بشد سی وشش این زمان

بخش ۳۵ - وداع کردن فرامرز از نزد کاوس و تأسف خوردن رستم و پند دادن رستم،فرامرز را: پسر بار کرد و چو بربست کوس

بخش ۳۶ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او: چو رستم سخن ها سراسر براند

بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز: چوشد هفته ای پهلو نامدار

بخش ۳۸ - یافتن فرامرز،گنج ضحاک تازی و خواندن نصیحت نامه او را: نوشته یکی تخته دیدند سنگ

بخش ۳۹ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن: یکی هفته زان گونه بد شادکام

بخش ۴۰ - باز آمدن بیژن از گرگ گویا و شرح گفتن از برای فرامرز نامدار: بیامد به سوی بیابان چو گرد

بخش ۴۱ - آمدن فرامرز در غار و دیدن گنج نوش زاد بن جمشید و سرگذشت آن: در آن گه که برشد خروش خروس

بخش ۴۲ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید: یکی لوح زرین به بالین اوی

بخش ۴۳ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز: چو یک چند بد با می و رود وجام

بخش ۴۴ - رفتن فرامرز و ایرانیان به جنگ کرگدن و کشته شدن کرگدن به دست فرامرز: چو یک هفته مستان شدند انجمن

بخش ۴۵ - این سخن چند،مصنف در باب خود و نیرنگ روزگار گوید: زجور زمانه دلم گشت سیر

بخش ۴۶ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند: چو بشنید از من جهان پهلوان

بخش ۴۷ - جنگ فرامرز با گلنگوی (و) گرفتار شدن به دست فرامرز در صف جنگ: فرامرز گفت این نبرد منست

بخش ۴۸ - رزم فرامرز با اروند شاه و گرفتار شدن اروند شاه به دست فرامرز: یکی نیزه در مشت گرشاسبی

بخش ۴۹ - نبرد فرامرز با طهمور(و) گرفتار شدن طهمور به دست فرامرز در صف جنگ: فرامرز را گفت کای نامدار

بخش ۵۰ - جنگ گردن کید و همه هندیان با فرامرز و ایرانیان و گریختن کید و لشکراو: چو دریا به موج اندر آمد سپاه

بخش ۵۱ - گفتگو کردن فرامرز با گردان ایران (و) پا سخ دادن نوشاد: کنون گفته زاد سروست بیش

بخش ۵۲ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز: به روز نخستین،مه فرودین

بخش ۵۳ - جنگ کردن فرامرز با سنورگرگ و کشتن فرامرز، سنور گرگ: برون رفت زان پس به جنگ سنور

بخش ۵۴ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن: چو دیدش فرامرز کان فره مند

بخش ۵۵ - جواب دادن پیر برهمن، فرامرز را: بدو پاسخ آورد پس هوشمند

بخش ۵۶ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن: دگر گفت کای بحر دانشوری

بخش ۵۷ - جواب دادن پیر برهمن فرامرز را: بدو گفت دانای هندوستان

بخش ۵۸ - سؤال کردن فرامرز،پیر برهمن را: دگر گفت کای پیر با آفرین

بخش ۵۹ - جواب دادن برهمن: به پاسخ بدو گفت پیر گزین

بخش ۶۰ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن: دگر گفت کای مهتر پاک زیست

بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر گفت کای جمله،دریای راز

بخش ۶۲ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: بپرسید زان پس دل آشفته گرد

بخش ۶۳ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر گفت کای نامور مرد شنگ

بخش ۶۴ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر باره گفتش همی جنگجوی

بخش ۶۵ - سؤال کردن فرامرز،آخرکار: به پاسخ بدو گفت کای سرفراز

بخش ۶۶ - پیغام فرستادن طهمور اروند به نزدیک کید و آمدن دستور، نزدیک کید: در این بود دستور کید بزرگ

بخش ۶۷ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را: بشد پیر دستور و بوسید تخت

بخش ۶۸ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش: چو بشنید زین گونه کید گزین

بخش ۶۹ - درخواستن فرامرز ا زکید هندی به جهت هر دو دختران او (و)دادن کید: یکی روز، پردخته شد پیشگاه

بخش ۷۰ - سخن گفتن فرامرز به جهت پذیرفتن دین یزدان و قبول نکردن کید: پس از هفته بنشست با انجمن

بخش ۷۱ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او: چنین گفت کید ای جهاندار گرد

بخش ۷۲ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز: بدو گفت کای مهتر روزگار

بخش ۷۳ - جواب دادن فرامرز: که این کوه نبود بجز آدمی

بخش ۷۴ - سؤال کردن برهمن: دگر گفت کی پهلو دلپذیر

بخش ۷۵ - جواب دادن فرامرز: بدو گفت کای پیر زنار بند

بخش ۷۶ - سؤال کردن برهمن: جهان دیده پیرش چنین گفت باز

بخش ۷۷ - جواب دادن فرامرز: به پاسخ بدو گفت کز بخردی

بخش ۷۸ - سؤال کردن برهمن: دگر گفت کای نوجوان برهمن

بخش ۷۹ - جواب دادن فرامرز: چنین داد پاسخ شه نیمروز

بخش ۸۰ - سؤال کردن برهمن: دگر باره گفت ای جهان سخن

بخش ۸۱ - جواب دادن فرامرز: فرامرز گفت این درخت آدمیست

بخش ۸۲ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن در آخر کار و هویدا کردن دین: یکی عقد گوهر بخواهم گشود

بخش ۸۳ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم: به یاد آمد و پیر دیرینه گفت

بخش ۸۴ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ: فرامرز چون کرد آنجا درنگ

بخش ۸۵ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز: تو را میهمانی کنم گرز وتیغ

بخش ۸۶ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ: برون شد از آن لشکر بی شمار

بخش ۸۷ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب: طورگ آن زمان نامه از درد وتاب

بخش ۸۸ - نامه افراسیاب به سوی طورگ و فرستادن شیر مرد: یکی نامه فرمود سوی طورگ

بخش ۸۹ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن: ز دژ در گشادند و شیر دمان

بخش ۹۰ - رفتن فرامرز به هندوستان ونشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند: سرماه فرمود تا کرنای

بخش ۹۱ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را: شه هندوان پاسخش دادباز

بخش ۹۲ - رزم فرامرز با تجانوی هندی: وز آن سو دمنده کیانوش گرد

بخش ۹۳ - کشتن تجانو، پیل هندی را و ترسیدن فرامرز: تجانوی جنگی زجا در بجست

بخش ۹۴ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند: از آن پس بر دیو شد نامدار

بخش ۹۵ - لشکرکشیدن رای هندی به جنگ فرامرز و رفتن فرامرز به رسم فرستاده،نزدیک رای: چواین گفته بشنید برجست رای

بخش ۹۶ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن: چنین گفت با خسرو هندوان

بخش ۹۷ - پاسخ دادن رای هندی، فرامرز را: چو این گفته بشنید ازو شاه رای

بخش ۹۸ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را: سپهبد برآمد به کردار شیر

بخش ۹۹ - طلب کردن فرامرز،همایون را: سپهبد دو پرمایه مرد دلیر

بخش ۱۰۰ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکربرو: همان نامور شیر مردان هزار

بخش ۱۰۱ - آگاهی یافتن رای از لشکر وآمدن از پی فرامرز: چو تاریکی شب پدیدار شد

بخش ۱۰۲ - خواب دیدن زال و سخن گفتن با رستم: در آن شب به تقدیر پروردگار

بخش ۱۰۳ - رزم کردن رای هندی با فرامرز: زمشرق چو خورشید بفراخت سر

بخش ۱۰۴ - گرفتن فرامرز،رای هندی را به کمند: فرامرز شیرافکن پهلوان

بخش ۱۰۵ - بازگشتن فرامرز از هند به ایران زمین: سپهبد چو از کوه،لشکر کشید

بخش ۱۰۶ - بخشیدن کیخسرو،رای هندی را به فرامرز: سپیده چو از باختر زد درفش

بخش ۱۰۷ - نامه فرامرز با مهارک هندی: بفرمود شیر ژیان تا دبیر

بخش ۱۰۸ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک: چو خورشید بر چرخ گشت آشکار

بخش ۱۰۹ - رزم فرامرز با مهارک هندی: چه خورشید با تیغ و زرین سپر

بخش ۱۱۰ - گریختن مهارک از فرامرز: مهارک چو تیره شب اندر رسید

بخش ۱۱۱ - رزم شیروی با مهارک: سپه را برانگیخت شیروی گرد

بخش ۱۱۲ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی: در آن روز شیرو چو شیرژیان

بخش ۱۱۳ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را: مهارک چو دید آن سپاه نبرد

بخش ۱۱۴ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو: به نامه درون سر به سر یاد کرد

بخش ۱۱۵ - نامه شاه کیخسرو به فرامرز: یکی پاسخ نامه فرمود شاه

بخش ۱۱۶ - رفتن فرامرز به جزیره های هند: چنین گفت گوینده کاردان

بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره فراسنگ و جنگ کردن با شاه جزیره: از آن پس جزیری به پیش آمدش

بخش ۱۱۸ - رفتن فرامرز به جزیره کهیلا و پذیره شدن شاه کهیلا،فرامرز را: به آب اندر افکند کشتی برفت

بخش ۱۱۹ - داستان سیه دیو با دختر شاه کهیلا: چنان بودآیین آن شهریار

بخش ۱۲۰ - کشتن فرامرز،دیو سیاه: سوی پهلوان آمد این آگهی

بخش ۱۲۱ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز: کنون بشنو از کار دختر،خبر

بخش ۱۲۲ - سخن گفتن دایه با فرامرز در کار دختر: خردمند دایه چو آغاز کرد

بخش ۱۲۳ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا: چو از کار،او گشت پرداخته

بخش ۱۲۴ - دادن شاه کهیلا،دختر را به فرامرز: وز آن سو بشد خسرو نامور

بخش ۱۲۵ - رفتن فرامرز به خاور زمین و رزم کردنش با مردمان جزیره: دو مه بر سر آب زین سان برفت

بخش ۱۲۶ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان: دگر باره افکند کشتی درآب

بخش ۱۲۷ - رزم کردن فرامرز با فیل گوشان: برآمد زدریا گو نره شیر

بخش ۱۲۸ - رسیدن فرامرز به نخجیر برهمن و سئوال کردن: چو بگذشت یک ماه دیگر چنین

بخش ۱۲۹ - سئوال فرامرز از برهمن: زپیر جهاندیده پرسید و گفت

بخش ۱۳۰ - سئوال دوم فرامرز از برهمن: دگر گفت کای مرد پاکیزه رای

بخش ۱۳۱ - سئوال سوم فرامرز از برهمن: بپرسید دیگر زیزدان پرست

بخش ۱۳۲ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن: سپهبد چو بشنید گفتار او

بخش ۱۳۳ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را: چو چندی ببود اندر آن جایگاه

بخش ۱۳۴ - کشتن فرامرز،اژدها را: از آن پس فرامرز روشن روان

بخش ۱۳۵ - رزم فرامرز با شاه خاور زمین: بدان خرمی بازگشتند شاد

بخش ۱۳۶ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را: چو تاراج کردند آن بوم رست

بخش ۱۳۷ - نصیحت کردن ایرانیان،فرامرز را: چو بشنید گردنکش دیو بند

بخش ۱۳۸ - پاسخ فرامرز با ایرانیان: دلاور چو گفتار ایشان شنید

بخش ۱۳۹ - کشتن فرامرز،اژدها را: بگفت و برانگیخت شبرنگ را

بخش ۱۴۰ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز: چو چندی ببودند و خوردند شاد

بخش ۱۴۱ - کشتن فرامرز،گرگان را: دگر روز چون خسرو آسمان

بخش ۱۴۲ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را: چو یک هفته بنشست در پیشگاه

بخش ۱۴۳ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر: چوآمد از آن مرز و کشور به در

بخش ۱۴۴ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ: ببندد دری کردگار جهان

بخش ۱۴۵ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش: بیاورد پس مهتر تیز ویر

بخش ۱۴۶ - رفتن فرامرز به باختر زمین: سپه را همه گرد کردو برفت

بخش ۱۴۷ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه: درآن جایگه رفت بر تیغ کوه

بخش ۱۴۸ - رسیدن فرامرز به ملک باختر: به دو مه بیامد سوی باختر

بخش ۱۴۹ - رزم فرامرز با شاه باختر و با شاه فرغان: بگفت این و هم در زمان برنشست

بخش ۱۵۰ - رفتن فرامرز به شهر فرغان و کشتن فرغان،خود را به دست خود و آمدن فرامرز به شهر فرغان به مهمانی بزرگان آن شهر: چوپرداخت از جنگ نام آوران

بخش ۱۵۱ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان: چو چندین برآسود گرد دلیر

بخش ۱۵۲ - دیدن فرامرز،پدر خود را به خواب: چنان دید در خواب کو پدر

بخش ۱۵۳ - کشتن فرامرز، سر جادوان را: زجا اندر آمد چو کوه گران

بخش ۱۵۴ - گم شدن فرامرز از لشکر: چنان بد که یک روز با انجمن

بخش ۱۵۵ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان: چو بر تخت فیروزه رفت آفتاب

بخش ۱۵۶ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش: درین گفتگو بد که از ناگهان

بخش ۱۵۷ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز: سیه دیو،پویان و تازان برفت

بخش ۱۵۸ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش: بفرمود تا شد نویسنده پیش

بخش ۱۵۹ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود: چنین گفت با نامداران خویش

بخش ۱۶۰ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز: چو هرکس سخن گفت از پهلوان

بخش ۱۶۱ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم: دگر روز چون شید زد بر درفش

بخش ۱۶۲ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن: چو زان منزل آمد برون سرفراز

بخش ۱۶۳ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را: چو شب،شعر زربفت بر سر کشید

بخش ۱۶۴ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز: چو خورشید تابید و بی گاه شد

بخش ۱۶۵ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را: در این گفتگو بود کز ناگهان

بخش ۱۶۶ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم: بیاورد صد کاروان شتر

بخش ۱۶۷ - خوان هفتم کشتن فرامرز،اژدها را: بیامد به نزدیک نر اژدها

بخش ۱۶۸ - پذیره شدن فرطورتوش،فرامرز را: چوآگاهی آمد به فرطورتوش

بخش ۱۶۹ - رفتن فرامرز با لشکر،همراه فرطورتوش در میدان و گوی زدن فرامرز و ایرانیان وشرح آن: زدو روی،لشکر بیاراستند

بخش ۱۷۰ - دامادی فرامرز،رستم با دختر شاه پریان: ببینند تا اختر دخترش

بخش ۱۷۱ - دستوری طلبیدن فرامرز از فرطورتوش به جهت رفتن: یکی روز شد پهلو نامور

بخش ۱۷۲ - طلب کردن کیخسرو،فرامرز را: درین سال،شاه جهان کدخدای

بخش ۱۷۳ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو: چو چندی برآسود پیش نیا

بخش ۱۷۴ - بازگشتن فرامرز به هندوستان: چو یک چند نزدیک شاه جهان

بخش ۱۷۵ - زادن سام از دختر فرطورتوش و زادن آذربرزین از دختر شاه کهیلا: چو یک سال بگذشت از روزگار

بخش ۱۷۶ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن: سر نامه از زال بسیار سال

بخش ۱۷۷ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن: ازو نامه بستد فرامرز راد

بخش ۱۷۸ - پاسخ نامه زال از نزد فرامرز: پس آن نامه را زود پاسخ نوشت

بخش ۱۷۹ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن: از آنجا فرامرز باده هزار

بخش ۱۸۰ - صفت جنگ کردن خورشید: گروهی به خورشید یل بازخورد

بخش ۱۸۱ - گرفتن بهمن،سیستان را و پنهان شدن زال زر در خانه کشاورز: به دینارگون گشت دریای قیر

بخش ۱۸۲ - داستان سه فرزانه: یکی داستانی کنون در خور است

بخش ۱۸۳ - خبر یافتن فرامرز از گرفتن بهمن،شهر سیستان و گرفتار شدن زال: فرامرز را آگهی شد که زال

بخش ۱۸۴ - آمدن بهمن با لشکر به کابل از پی فرامرز به جنگ: دگرباره هردوبرابرشدند

بخش ۱۸۵ - فرستادن بهمن،سیه مرد را بر سر راه فرامرز: چو بر زهره،تیره شب الماس کرد

بخش ۱۸۶ - رفتن دختران رستم با پسران زواره در شب به راه هند وراه دادن سیه مرد،ایشان را: زبس رنگ و افسون و نیرنگ وفن

بخش ۱۸۷ - گرفتار شدن فرامرز به دست غلامان بهمن: زدرگاه شاهی دمیدند نای

بخش ۱۸۸ - خبر یافتن زال از کشته شدن فرامرز: به زال ستمدیده رفت آگهی

بخش ۱۸۹ - سخن در بی وفایی روزگار: الا ای خرد مغز سخن

بخش ۱۹۰ - سبب نظم کتاب: به نام تو ای داور بی نیاز

بخش ۱۹۱ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش: ایا قادر پاک ودانای راز

بخش ۱۹۲ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم: سپر در پس پشت خود کرد تنگ