گنجور

 
سرایندهٔ فرامرزنامه

بپرسید زان پس دل آشفته گرد

کزین دار شش در چه خواهیم برد

درو گنج و گوهر فراز آوریم

تهیدست زین پس چرا بگذریم

از این رنج و این گنج انجام چیست

وزین پادشاهی همه کام چیست

به پاسخ بدو گفت کز شش دری

برد زین همه نام نیک اختری

در این پادشاهی و آباد گنج

که داری نداری بجز درد و رنج

به منزل چو شد رسته کوس و رحیل

نه تیغت به کارست و نه ژنده پیل

الف چون شمرده شد این جان پاک

بپرده همه تن فتد در مغاک

نماند بجز نام و نیکی دروی

بنالید زان نامور جنگجوی