گنجور

 
سرایندهٔ فرامرزنامه

دگر گفت کای نوجوان برهمن

بپرسم یکی داستان کهن

شنیدی همه خانه سال خورد

درستی فتاده همه زرد زرد

ده و دو دریچه در این کنگره

از این در بدان در درش در شده

ازین در بدان در دواند درست

نگردد ز تک دایما هیچ سست

نه راه برون دارد از پنجره

گهی برقرارست و گه بر دره

بدان سان که باشد همی سال و ماه

که پوید نیاساید از تیر راه