دگر گفت کای مرد پاکیزه رای
مرا سوی دانش یکی ره نمای
به گیتی چه نیکوست نزد خرد
که دانا بدان جان همی پرورد
همان بد به گیتی چه چیز است نیز
کجا با خرد باشد اندر ستیز
برهمن بدو گفت کای هوشیار
چو پاسخ بیابی ز من گوش دار
نکویی پرستیدن دادگر
جز او را مدان پادشاهی دگر
ازو دان شب و روز و رخشنده ماه
بزرگی و فیروزی و دستگاه
چنان دان که بی امر یزدان پاک
نه آب و نه آتش نه باد و نه خاک
به سوزندگی و به سازندگی
بدو بر بکردند یکبارگی
ندارند با کام خود دسترس
به فرمان اویند جاوید و بس
چه او را بخوانی بدان سان که اوست
تو را از پرستیدنش بس نکوست
پرستیدن او بگویم تو را
روان از بدی ها بشویم تو را
ز یزدان بیندیش و روز شمار
ز پادافره دوزخش بیم دار
ز کاری که خوشنودی ایزد است
از آن رخ متاب ای که آنت بهست
نگهدار دین باش و جویای دین
ز دیندار بر دل مدار هیچ کین
چو بر کام باشد تو را دسترس
میازار از آن پس دل هیچ کس
ابا نیکمردان سخن نرم گوی
به گفتن ره شرم و آزرم جوی
به دل نیکویی دار و زفتی مکن
ابا دیو وارونه جفتی مکن
که زفتی ز داد خداوند نیست
جهاندار از این کار خرسند نیست
هر آنگه که نیکی کنی با کسی
مکن یاد از کار نیکی بسی
که از گفتنت دل شکسته شود
در نیکویی بر تو بسته شود
زبان را ز گفتار بد بند کن
دل و دیده سوی خردمند کن
ز گفتار نیکو گریزان مشو
به ناکامی اندر غریوان مشو
چو کار تو ناید به کام تو راست
بر آن رو که فرمان و امر خداست
کجا آفریننده گرم و سرد
جهان را نه بر آرزوی تو کرد
ز نیکو هر آنچت جهاندار داد
همی باش خشنود و خرسند و شاد
ز خرسندی ایزدت بیشی دهد
دلت را چو با شکر خویشی دهد
وزو دار پیوسته شکر و سپاس
همیشه همی باش اندر هراس
همان چون رسیدی ز یزدان به کام
برآمد تو را گنج و خوبی و نام
ببخش و بخور دیگرت خود دهد
یکی را جهان آفرین صد دهد
به دل مهربان و به کف راد باش
ز غم خوردن گیتی آزاد باش
به بی کامی کس مشو شادمان
که نزدیک تو راه دارد همان
ز بدها بیندیش و مپسند بد
که گردی پشیمان تو نزد خرد
دروغ از بنه هیچ گونه مگوی
که تیره شود در جهان آبروی
به هر کار در راستی پیشه کن
مگردان زبان را به کج در سخن
ز رشک و حسد جاودان دور باش
به آزادی از دهر کن نام فاش
حسد چیره رشک آورد دل گسل
بود نزد نیکان همیشه خجل
ز دور حسد مرد پرهیز جوی
سخن نزد او از بنه خود مگوی
دلت را به گفتار بد گوش دار
ولیکن به کردار خود هوش دار
به جای تو آن کس که جوید بدی
تو با او مکن بد اگر بخردی
گرت دست باشد نکویی نمای
که نیکی برآید به نزد خدای
گر او بد کند پس تو هم بد کنی
بر نیک مردی به چاه افکنی
چو نزد تو از نیک و بد فرق نیست
بدان رای و دانش بباید گریست
کم آزاری از هرچه جویی بهست
کم آزار بر مهتران هم مهست
به هنگام خشم ار ببخشی گناه
پسندیده تر زان مدان هیچ راه
ازین گونه چندان که گویم سخن
ز گفتار یک شمه ناید به بن
ز پیر جهان دیده می نوش پند
دل اندر فریب زمانه مبند
که گیتی نماند به کس جاودان
همان به که رادی بود در میان
چو گفت برهمن به پایان رسید
دل پهلوان از خرد بردمید
بسی آفرین کرد بر برهمن
ستایش نمودش در آن انجمن
که یزدان ز داننده خوشنود باد
همه مزد او نیکویی ها دهاد
بیاسود جانم ز گفتار تو
دلم گشت تازه به دیدار تو
فراوان ز یاقوت و در و گهر
هم از جامه و اسب و هم سیم و زر
سپهبد به گنجور گفتا بیار
بدان تا ببخشد به آموزگار
چو آورد دانا نپذرفت ازوی
بدو گفت کای مهتر رزمجوی
برهمن به این ها ندارد نیاز
به دینار و گوهر نیاید فراز
اگر من بدین آرزو دارمی
جهان را به گوهر بانبارمی
همه کوهساران ما این بود
مرا دل ز دینار پرکین بود
خرد گر به دینار بسته شود
دل از کام و امید خسته شود
ز یزدان بدین بازماند دلم
پس آنگاه دل را ز تن بگسلم
از آن پس برآمد به جای نشست
ابا او سپهدار دستش به دست
به دریا کنار و به هامون و کوه
بسی گشت تا شد ز گشتن ستوه
یکایک نمودش همه دشت و در
پر از لعل و یاقوت و در و گهر
شگفت آمدش پهلوان کان بدید
پر اندیشه لب را به دندان گزید
از آنجا بیامد سوی بارگاه
سخن گفت با موبدان و سپاه
چو بنشست در بارگه نامور
برهمن بیاورد با خویش بر
سپهدار بر تختش بنشاختش
ز خوبی بسی آفرین ساختش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، گفتگوهایی میان یک مرد پاکدل و برهمن (عالم و متفکر) بیان میشود. مرد پاکدل از برهمن درخواست راهی به سوی دانش و خرد میکند. برهمن به او میگوید که بزرگترین ارزشها و نیکیها نزد خداوند است و پرستش او باید در زندگی اولویت داشته باشد. او همچنین توصیه میکند که انسانها باید به نیکی و صدق رفتار کنند و از بدیها پرهیز کنند.
برهمن بر اهمیت خلوص دل و دوری از حسد و کینه تأکید میکند و میگوید که نباید در نیکیها به دنبال یادآوری کارهای خوب خود بود، زیرا این میتواند دل دیگران را بشکند. او به سخن گفتن با نیکان و دوری از بدیها اشاره میکند و در نهایت تأکید میکند که هر چیزی در زندگی به اراده و فرمان خداوند بستگی دارد.
پهلوان نیز پس از شنیدن این پندها احساس شادمانی و خرسندی میکند و از برهمن قدردانی میکند. برهمن پاسخ میدهد که او نیازی به ثروت و زر ندارد و ارزشهای حقیقی فراتر از دارایی های مادی است. در نهایت، هر دو نفر از نیکی و معرفت یکدیگر تقدیر میکنند و گفتگو پایان مییابد.
هوش مصنوعی: او گفت: ای مرد با تفکر و پاک، راهی به سوی دانش به من نشان بده.
هوش مصنوعی: در جهان، چیزهایی که برای انسانهای خردمند و دانا خوب است، به رشد و پرورش روح و جان آنها کمک میکند.
هوش مصنوعی: در جهان، چیز بدی وجود ندارد که با عقل و خرد بتواند در برابر آن بایستد و سر جنگ داشته باشد.
هوش مصنوعی: برهمن به او گفت: ای فرد بزرگ، وقتی که از من پاسخ دریافت کردی، به دقت به آن گوش فراداد.
هوش مصنوعی: فقط خداوند را که دادگر است پرستش کن و هیچ پادشاهی دیگر را نپرست.
هوش مصنوعی: از او میآموزیم که چگونه شب و روز سپری میشود و چقدر ماه درخشان و بزرگ است. این نشاندهنده عظمت و خوشنودی او و همچنین نظام و قدرتی است که در وجودش نهفته است.
هوش مصنوعی: بدان که بدون فرمان خداوند پاک، نه آب وجود دارد، نه آتش، نه باد و نه خاک.
هوش مصنوعی: با شدت و قدرت همزمان هم زیان و هم نفع را به او نسبت دادند.
هوش مصنوعی: آنها که به خوشی و خواستههایشان دست نمییابند، همیشه تحت سلطه و اراده او هستند و این وضعیت پایدار و ابدی است.
هوش مصنوعی: هر گونه که او را صدا کنی، اگر او را به همان شیوهای که هست بخوانی، این خود نشاندهندهی احترام و محبت تو نسبت به اوست.
هوش مصنوعی: من تو را به پرستش او مینگرم و به تو کمک میکنم تا از همهی بدیها رها شوی.
هوش مصنوعی: به خداوند فکر کن و روزهایت را بشمار، از عذاب و میهمان جهنم بترس.
هوش مصنوعی: از کاری که مورد رضایت خداوند است روی خود را برگردان نکن، زیرا تو سزاوار آن هستی که به آن عمل کنی.
هوش مصنوعی: دین را حفظ کن و از دینداران علم و معرفت کسب کن و هرگز بر دل خود کینهای را قرار نده.
هوش مصنوعی: اگر چیزی که میخواهی به راحتی در دسترست باشد، هیچ کس را آزار نده، زیرا بعد از آن دل هیچ کسی به تو تعلق نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: با انسانهای نیکسیرت با لحنی ملایم سخن بگو و در گفتارت به دنبال احترام و شرم باش.
هوش مصنوعی: دل خود را با خوبیها پر کن و از بدیها دوری کن؛ مانند دیو، در برابر خوبیها نایست و با آنها مخالفت نکن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی از دست خداوند خیانت یا ظلمی را ببیند، ممکن است برود و کاری انجام دهد، اما جهانی که در آن زندگی میکنیم از چنین کارهایی راضی نیست و نمیتواند با آنچه نادرست است، کنار بیاید.
هوش مصنوعی: هر زمان که به کسی خوبی میکنی، بهتر است که به کار نیکیات فکر نکنی یا به آن اشاره نکنی.
هوش مصنوعی: اگر کلام تو باعث دل شکستگی دیگران شود، در عوض، برکت و خوبی به تو خواهد رسید.
هوش مصنوعی: زبان را از گفتار ناپسند کنترل کن و دل و چشمانت را به سوی افراد خردمند متمایل کن.
هوش مصنوعی: از بیان خوب خود دور نشو و در ناامیدی غرق نگرد.
هوش مصنوعی: وقتی کارهای تو مطابق خواستهات پیش نمیرود، بهتر است به مسیری بروی که خداوند آن را تعیین کرده است.
هوش مصنوعی: کجا خالق جهان، چه گرم و چه سرد، خواسته تو را برآورده کرده است؟
هوش مصنوعی: از خوبیها و نعمتهایی که جهان به تو بخشیده است، بهرهمند شو و همیشه شاد و خوشحال باش.
هوش مصنوعی: اگر خداوند تو را خرسند کند، دل تو را مانند شکر شیرین میسازد.
هوش مصنوعی: همواره باید شکر و سپاسی از خداوند داشت و در عین حال، همیشه باید از ناپایداری و سختیهای زندگی هراسان بود.
هوش مصنوعی: به محض اینکه به خواستهات از سوی خدا رسیدی، ثروت، زیبایی و شهرت تو شکوفا شد.
هوش مصنوعی: اگر ببخشی و به دیگران خوبی کنی، خداوند در مقابل به تو نعمتهای بسیاری عطا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل را مهربان نگهدار و در عمل نیز با قوت و صلابت باش. از غم و اندوه دنیا رهایی یاب و آزاد باش.
هوش مصنوعی: به خوشحالی کسی که در زندگیاش موفق نیست، دلخوش نشو، چرا که اگر او در کنار تو باشد، خودش میتواند راهی برای ناامیدی به تو بیاورد.
هوش مصنوعی: به کارهای بد فکر نکن و آنها را انتخاب نکن، زیرا ممکن است بعداً از انتخابهای خود پشیمان شوی و این باعث شرم تو در برابر دیگران خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرگز دروغ نگو، زیرا اگر این کار را کنی، اعتبار و آبروی تو در دنیا نابود خواهد شد.
هوش مصنوعی: در هر کاری که انجام میدهی، راستگو باش و زبانت را به دروغ نپیمای.
هوش مصنوعی: از حسادت و کینه دوری کن و به آزادی از زمان، نامت را بر سر زبانها بینداز.
هوش مصنوعی: حسادت باعث میشود که دل از هم بپاشد و همیشه باعث خجالت انسان در نزد نیکان خواهد شد.
هوش مصنوعی: از دور از حسد افرادی که پرهیزکار هستند دوری کن و در حضور آنها، از مال و داراییات سخن نگوی.
هوش مصنوعی: دل خود را به گفتههای بد توجه نکن، اما در عمل و رفتار خود هوشیار باش.
هوش مصنوعی: اگر کسی به جای تو به دنبال پیدا کردن عیبها و بدیهای تو باشد، با او رفتار بدی نکن، حتی اگر آن فرد باهوش باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو دستت به کار نیکو باشد، نیکیها به درگاه خداوند ظهور پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر او بدی کند، تو هم باید بدی کنی؟ بر یک مرد نیکوکاری ظلم میکنی.
هوش مصنوعی: وقتی که در نزد تو تفاوتی میان خوبی و بدی وجود ندارد، باید به خاطر آن علم و نظرت افسوس خورد.
هوش مصنوعی: هرچه میخواهی، بهتر است که به دنبال کمدردسرترین و آسیبرسانترین چیزها باشی؛ زیرا اینکه به دیگران آسیب نرسانی، خود نشانهای از بزرگی و احترام است.
هوش مصنوعی: وقتی در حال عصبانیت هستی، اگر بتوانی خطای دیگران را ببخشی، این کار بهتر و شایستهتر از هر کاری است. هیچ راه دیگری را مد نظر قرار نده.
هوش مصنوعی: هرچقدر که من از این موضوع صحبت کنم، تنها یک بخش کوچک از حقیقت را منتقل میکنم.
هوش مصنوعی: از کسی که تجربه زیادی دارد، نصیحتی بگیر و از دل خود در دام فریب دنیا نیفت.
هوش مصنوعی: جهان هیچگاه برای کسی پایدار نمیماند، پس بهتر است که در میان زندگی خود، راضی و خرسند باشی.
هوش مصنوعی: زمانی که برهمن صحبت کرد، دل پهلوان از خرد و فکرش دور شد و تحت تأثیر قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در آن جلسه، بسیار به برهمن (خالق و فرد حکیم) احترام و ستایش کردند.
هوش مصنوعی: امیدوارم خداوند از عالم و دانا راضی باشد و تمام پاداشهای نیکش را به نیکوکاران عطا کند.
هوش مصنوعی: جانم از صحبتهای تو آرام گرفت و دلم با دیدن تو دوباره شاداب شد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که داراییهایی چون یاقوت، گوهر، لباس، اسب، نقره و طلا به وفور موجود است.
هوش مصنوعی: سپهبد به گنجور گفت که بیاوری برای او تا به معلم عطا کند.
هوش مصنوعی: وقتی آن دانشمند چیزی را ارائه کرد، او نپذیرفت و به او گفت: ای سرور جنگجو.
هوش مصنوعی: برهمن به اینها نیازی ندارد، نه به پول و نه به جواهر، زیرا برتری و ارزش او در چیزهای مادی نیست.
هوش مصنوعی: اگر من به این آرزو دست یازم، جهانی را که در آن هستیم به جواهر پر از درخشندگی تبدیل خواهم کرد.
هوش مصنوعی: تمامی کوهها و بلندیهای اطراف من، دلیل من این بوده است که دل من از زیبایی و شکوه دینار (سکه طلا) پر است.
هوش مصنوعی: اگر عقل و فهم آدمی به قیمت مادی گره بخورد، دل او از آرزوها و امیدها خالی خواهد شد.
هوش مصنوعی: از خداوند ناامید شدم و به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوانم به دل خود وابسته باشم. بنابراین تصمیم گرفتم که دل را از تن خود جدا کنم.
هوش مصنوعی: پس از آن، سردار با افتادگی به جایگاه نشستن رفت و دستش را در دست دیگران قرار داد.
هوش مصنوعی: به دریا و کنار آن، همچنین به دشت و کوه بسیار سفر کرد، تا اینکه از این سفرها خسته و ناامید شد.
هوش مصنوعی: هر گوشهای از دشت و جنگل را پر از جواهراتی چون لعل و یاقوت و الماس و گوهرها میدید.
هوش مصنوعی: پهلوان با دیدن آن صحنه به شدت شگفتزده شد و از روی فکر و تأمل لبش را به دندان گزید.
هوش مصنوعی: او از آنجا به سوی دربار آمد و با بزرگان و سپاه گفتگو کرد.
هوش مصنوعی: وقتی او در دربار مشهور نشسته بود، برهمن با خود آورد.
هوش مصنوعی: سرباز فرمانده بر تخت نشسته و به خاطر خوبیهایش بسیار ستایش شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.