گنجور

 
سرایندهٔ فرامرزنامه

کنون داستانی زایرانیان

شنو تا بگویم به روشن روان

زگردان ایران و بانو گشسب

به میدان دانش بتازید اسب

به میدان دانش سواری کنم

به عقل و خرد استواری کنم

زخود یادگاری گذارم به دهر

کزان هوشمندان بگیرند بهر

به الطاف خوانند تحسین من

که در دست دارم زجای سخن

سخن در جهان فر و زیب از تو یافت

چو خورشید نور سخن از تو یافت

که نطق تو تا نظم گوینده شد

زبان زبان آوران بنده شد