سرایندهٔ فرامرزنامه
»
فرامرزنامه
»
بخش ۲۴ - داستان ایران وایرانیان گوید که با هم مکدر داشتند اوشان را
کنون داستانی زایرانیان
شنو تا بگویم به روشن روان
زگردان ایران و بانو گشسب
به میدان دانش بتازید اسب
به میدان دانش سواری کنم
به عقل و خرد استواری کنم
زخود یادگاری گذارم به دهر
کزان هوشمندان بگیرند بهر
به الطاف خوانند تحسین من
که در دست دارم زجای سخن
سخن در جهان فر و زیب از تو یافت
چو خورشید نور سخن از تو یافت
که نطق تو تا نظم گوینده شد
زبان زبان آوران بنده شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.