اگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکونام باشی بر کردگار
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی
ترا دین و دانش رهاند درست
ره رستگاری ببایدت جست
چو گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است آیین و راه من است
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
نباشد جز از بی پدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همان نیکیت باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بوی در نبرد
نگویی به هر جا چه آید به کار
نکویی گزین وز بدی شرم دار
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی
سخنگوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.