مهارک چو تیره شب اندر رسید
ز گردان هندی سواری ندید
جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
ز کار زمانه سرش خیره گشت
بدان تیره شب در گریزان برفت
سوی راه کشمیر پویید تفت
سراپرده و خیمه آنجا بماند
شب تیره با ویژگانش براند
چو شب روز شد تنگ بسته میان
سواری طلایه ز ایرانیان
بیامد بر پهلوان باز گفت
هویدا بدو گفت راز نهفت
که دشمن گریزان شدست از برت
بترسید از جان گزا خنجرت
سپهبد یکی داستان کرد یاد
که از پیش ما دشمن بدنژاد
چو کشته نباشد گریزنده به
گریزنده خصم از ستیزدنده به
بفرمود پس گرد شیروی را
دلاور سوار جهانجوی را
بدان تا ببندد بدان کین کمر
رود از پی دشمن خیره سر
نماند که آرام گیرد به راه
به خنجر کند روز بر وی سیاه
مبادا سپاه آورد ناگهان
بدو بازگردد سراسر جهان
بدادش ز گردنکشان ده هزار
سواران جنگ آور و کینه ساز
به می دست بردند با شاه هند
به شادی نشستند بر گاه سند
گرفتند بر جای شمشیر جام
همی باده خوردند از جام کام
به مغز سپهر اندرافتاد جوش
ز آواز رامشگر و بانگ نوش
بدین گونه یک هفته شادان بخورد
گهی گور زد گاه نخجیر کرد
تو نیز ای برادر ببخش و بخور
که بخشش جوانیست زی رهگذر
مخور غم که چون بر سر آید زمان
چه غمگین گه مرگ و چه شادمان
سر هفته زان جا سپه برگرفت
سوی شهر قنوج ره برگرفت
همه راه تازان به نخجیر گور
ز تیرش دل شیر پر شر و شور
وزآن سوی شیرو چو شیر ژیان
همی رفت بر سان تیر از کمان
چو با شهر کشمیر نزدیک شد
جهان بر بداندیش تاریک شد
مهارک ز لشکر بر افراخت سر
یکی لشکری دید پرخاشگر
به پیش اندرون مهتری سرفراز
دلیران به کین چنگ کرده دراز
جهان تیره شد پیش چشمش به رنگ
ندید آن زمان هیچ جای درنگ
همی تاخت تا شهر کشمیر زود
برفت اندر آن شهر کو میر بود
سبک بر در شهر صف بر کشید
به سرنیزه و گرز و خنجر کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش، داستان مهارک یکی از شخصیتهای افسانهای به تصویر کشیده شده است. او به همراه لشکرش به سمت کشمیر میرود و در راه با شب تیرهای روبرو میشود که او را سردرگم میکند. پس از مدتی، پیامی به او میرسد که دشمنان در حال فرار هستند و او باید به تعقیب آنها بپردازد. مهارک، با جمعآوری جنگجویانش، عزم خود را جزم میکند تا کینهاش را به دشمنانش بپردازد و از حالتی که در آن قرار دارد رهایی یابد.
مدتی که در راه هستند، جشن و شادی برپا میشود و آنها به نوشیدنی و خوشگذرانی میپردازند. پس از یک هفته شادی، مهارک و همراهانش به سمت قنوج رهسپار میشوند و در ادامه به کشمکش و جنگ با دشمنانش میرسند. در اینجا او بر وسعت کینه و جنگجوییاش تأکید دارد و با خنجر و جنگافزار به نبرد میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی شب تاریک و مه آلود فرا رسید، هیچ سواری از قبیله هندی را مشاهده نکرد.
هوش مصنوعی: جهان در برابر چشمان او به خاطر سختیهای زمان، تاریک و ناامید شده و او نیز به این وضعیت متعجب و حیران مانده است.
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، به طریقی به سوی راه کشمیر رفت و در جستجوی آن به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: در شب تاریک، چادر و سرپرده در همان جا باقی ماند و فرشتگان هم با او ماندند.
هوش مصنوعی: وقتی شب به روز تبدیل شد، سپاهی از ایرانیان در میان مضیقه و شرایط سخت به سختی راه خود را میگذرانیدند.
هوش مصنوعی: پهلوان دوباره نزد او آمد و به او گفت که راز پنهانی را فاش کند.
هوش مصنوعی: دشمن از نزدیکیت فرار کرده است، پس بترس از جان خنجر تو.
هوش مصنوعی: سپهبد داستانی را یادآوری کرد که دشمنان بدسرشت از جلو ما به عقب برگشته بودند.
هوش مصنوعی: وقتی که فردی در حال جانباختن باشد، دشمن از کسی که میجنگد، فرار نمیکند.
هوش مصنوعی: پس فرستاد آن دلاور، سوار جهانگرد را تا به گرد شیرویه برود.
هوش مصنوعی: بدان که برای غلبه بر دشمنان حریص و بیرحم، لازم است که خود را آماده کنی و در تلاش برای پیروزی قرار بگیری.
هوش مصنوعی: نگذار که در مسیر زندگی آرام بگیرد، زیرا روزگار با تندخویی و سختی به او حمله میکند و او را به دردسر میاندازد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که ناگهان دشمن به تو حمله نکند، زیرا در این صورت ممکن است همه چیز را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: او به یاریاش ده هزار سوار جنگجو و کینهتوز که از دزدان و گردنکشان هستند، میدهد.
هوش مصنوعی: در میخانه، شاه هندی با دوستانش دور هم جمع شدند و به خوشی و شادی نشستهاند.
هوش مصنوعی: آنها شمشیر را به کناری گذاشتند و از جام شراب نوشیدند و از زندگی لذت بردند.
هوش مصنوعی: صوت و نغمهی خوش نوازنده و صدای نوشیدنی، از عمق آسمان به مغز و فکر انسان تأثیر میگذارد و آن را پر از زندگی و نشاط میکند.
هوش مصنوعی: به این شیوه، او برای یک هفته شاد زندگی کرد و گاهی به شکار میرفت و گاهی نیز به تفریح و سرگرمی مشغول میشد.
هوش مصنوعی: ای برادر، تو هم باید ببخشی و از زندگی لذت ببری، زیرا بخشش باعث جوانی و نشاط روحی میشود.
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا وقتی زمان فرا برسد، نه تنها در مورد مرگ غمگین خواهی بود، بلکه همچنین در لحظات شادمانی نیز قرار خواهی گرفت.
هوش مصنوعی: در ابتدای هفته، سپاه از آنجا خارج شد و به سمت شهر قنوج حرکت کرد.
هوش مصنوعی: همه در حال دویدن به سمت شکارگاه گور هستند و تیر او باعث میشود که دل شیر پر از هیجان و فعالیت شود.
هوش مصنوعی: و از آن طرف، شیر قوی و توانای ژیان به سرعت مانند تیر از کمان در حرکت بود.
هوش مصنوعی: وقتی به شهر کشمیر نزدیک شد، دنیا برای بدخواهان تیره و تار شد.
هوش مصنوعی: سرباز جنگی را مشاهده کرد که با خشم و جرات سر بلند کرده و در معرض نبرد است.
هوش مصنوعی: در دل این میدان، مردی بزرگ و نیرومند از دلیران، به جنگی سخت و دامنهدار مشغول است.
هوش مصنوعی: جهان در برابر چشمان او تیره و تار شد و در آن لحظه نتوانست هیچ جایی برای مکث و تأمل پیدا کند.
هوش مصنوعی: او به سرعت به سمت شهر کشمیر رفت و در آنجا شخصی را دید که رئیس و سرپرست آنجا بود.
هوش مصنوعی: سبک به دروازه شهر آمد و با سر نیزه، گرز و خنجر صف بست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.