بخش ۱ - گفتار در آفرینش جهان: از آغاز باید که دانی درست
بخش ۲ - گفتار در آفرینش مردم: مگر مردمی خیره دانی همی
بخش ۳ - گفتار در آفرینش آفتاب: به چندان فروغ و به چندان چراغ
بخش ۴ - در آفرینش ماه: چراغیست مر تیره شب را بسیج
بخش ۵ - در ستایش پیغمبر (ص) و یارانش: اگر دل نخواهی که باشد نژند
بخش ۶ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت اول: به نام خداوند مشکل گشای
بخش ۷ - داستان رستم پور زال در هفت ده سالگی و جنگ کردن او با ببر بیان قسمت دوم: سپر در پس پشت خود کرد تنگ
بخش ۸ - آغاز داستان فرامرز پور رستم زال و بانو گشسب خواهر او: به فرمان دادار فیروزگر
بخش ۹ - ملاقات کردن فرامرز و بانوگشسب: چو دریا دل بانو آمد به جوش
بخش ۱۰ - جنگ کردن رستم با فرامرز و بانو گشسب (و) آزمودن رستم، ایشان را پنهان داشتن خود را در جنگ: بدانست رستم که او سرکش است
بخش ۱۱ - باز نمودن راز خود، فرامرز و بانو گشسب با رستم زال و جنگ کردن ایشان: برفتند اندوهگین هر دوان
بخش ۱۲ - زخم زدن بانو گشسب بر رستم: چو بانو در آن جنگ پیکار دید
بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب: پس آنگاه چون بخت و دولت به هم
بخش ۱۴ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح: که گر می پذیری درین صیدگاه
بخش ۱۵ - سخن گفتن فرامرز با پیران برای مهمانداری و قبول کردن پیران و تورانیان و مهمانی کردن فرامرز، ایشان را: شما را اگر دوستی در سر است
بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار: ز بالاش بر سرو بستم سخن
بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را: ز رستم چه داری تو دل پر هراس
بخش ۱۸ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب: ابا او سه گرد سرافراز بود
بخش ۱۹ - تمثال آوردن پیران و گفتن حقیقت پیش افراسیاب (و) منع کردن پیران،افراسیاب را برای جنگ بانو گشسب: سپهدار توران دلش تنگ شد
بخش ۲۰ - گفتار اندر خواستگاری کردن پادشاهان هندوستان برای بانو گشسب ونامه نوشتن ایشان برای زال زر: زبانو بگویم یکی داستان
بخش ۲۱ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان: چونزدیک دستان رسید این پیام
بخش ۲۲ - جنگ کردن پادشاهان هندوستان با بانوگشسب: چو خورشید بنمود زرین درفش
بخش ۲۳ - جنگ کردن بانوگشسب با جیپورشاه (و) شکست خوردن جیپورشاه در صف جنگ: به جیپور گردید بانو دوچار
بخش ۲۴ - داستان ایران وایرانیان گوید که با هم مکدر داشتند اوشان را: کنون داستانی زایرانیان
بخش ۲۵ - گفتگو کردن پهلوانان ایران در پیشگاه کیکاوس از برای بانوگشسب: به نام خداوند جان و جهان
بخش ۲۶ - شراب خوردن پهلوانان ایران در پیش کیکاوس و بدمستی کردن: سخن رفت از بانوی ماه وش
بخش ۲۷ - گفتگو کردن پهلوانان با یکدیگر از برای بانو گشسب: یکی گفت اگر در صف کارزار
بخش ۲۸ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را: چو آن فتنه را دید کاوس کی
بخش ۲۹ - اقرار کردن رستم با پهلوانان ایران وقبول کردن پهلوانان: چنین گفت رستم کای بخردان
بخش ۳۰ - نالیدن رستم از درگاه خداوند و زور خواستن او (و) و گوشه فرش گرفتن و پرت کردن، پهلوانان را: نخستین بیامد به جای نماز
بخش ۳۱ - عقد بستن بانو گشسب به جهت گیو (و) بردن بانو به خانه (و) ناقبول کردن بانو گشسب، گیو را واحوال آن: ببستند مه را به مریخ عقد
بخش ۳۲ - پیغام آوردن به نزدیک گودرز که گیو، بسته شده به دست بانو در شب اول: غلامی به نزدیک گودرز زود
بخش ۳۳ - آغاز داستان فرامرز نامه و سرگذشت آن گوید: ایا دوستداران والا گهر
بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس: که ناگه در آمد یکی نامدار
بخش ۳۵ - این چند سخن در باب شکایت روزگار هنگام پیری خود گوید: چو سالم بشد سی و شش این زمان
بخش ۳۶ - وداع کردن فرامرز از نزد کاوس و تأسف خوردن رستم و پند دادن رستم،فرامرز را: پسر بار کرد و چو بربست کوس
بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او: چو رستم سخن ها سراسر براند
بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز: چوشد هفته ای پهلو نامدار
بخش ۳۹ - یافتن فرامرز،گنج ضحاک تازی و خواندن نصیحت نامه او را: نوشته یکی تخته دیدند سنگ
بخش ۴۰ - رفتن فرامرز به جنگ گرگ گویا با بیژن و سوار شدن بیژن برگرگ (و) رفتن در کوه و کشته شدن گرگ به دست بیژن: یکی هفته زان گونه بد شادکام
بخش ۴۱ - باز آمدن بیژن از گرگ گویا و شرح گفتن از برای فرامرز نامدار: بیامد به سوی بیابان چو گرد
بخش ۴۲ - آمدن فرامرز در غار و دیدن گنج نوش زاد بن جمشید و سرگذشت آن: در آن گه که برشد خروش خروس
بخش ۴۳ - خواندن نصیحت نامه نوش زاد بن جمشید: یکی لوح زرین به بالین اوی
بخش ۴۴ - رفتن فرامرز رستم به جنگ مار جوشا و کشته شدن مار به دست فرامرز: چو یک چند بد با می و رود وجام
بخش ۴۵ - رفتن فرامرز و ایرانیان به جنگ کرگدن و کشته شدن کرگدن به دست فرامرز: چو یک هفته مستان شدند انجمن
بخش ۴۶ - این سخن چند،مصنف در باب خود و نیرنگ روزگار گوید: زجور زمانه دلم گشت سیر
بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند: چو بشنید از من جهان پهلوان
بخش ۴۸ - جنگ فرامرز با گلنگوی (و) گرفتار شدن به دست فرامرز در صف جنگ: فرامرز گفت این نبرد منست
بخش ۴۹ - رزم فرامرز با اروند شاه و گرفتار شدن اروند شاه به دست فرامرز: یکی نیزه در مشت گرشاسبی
بخش ۵۰ - نبرد فرامرز با طهمور(و) گرفتار شدن طهمور به دست فرامرز در صف جنگ: فرامرز را گفت کای نامدار
بخش ۵۱ - جنگ گردن کید و همه هندیان با فرامرز و ایرانیان و گریختن کید و لشکراو: چو دریا به موج اندر آمد سپاه
بخش ۵۲ - گفتگو کردن فرامرز با گردان ایران (و) پا سخ دادن نوشاد: کنون گفته زاد سروست بیش
بخش ۵۳ - رسیدن فرامرز به شهر نیک نور و جنگ کردن فرامرز با نوشدار و گرفتار شدن نوشدار به دست فرامرز: به روز نخستین مه فرودین
بخش ۵۴ - جنگ کردن فرامرز با سنورگرگ و کشتن فرامرز، سنور گرگ: برون رفت زان پس به جنگ سنور
بخش ۵۵ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن: چو دیدش فرامرز کان فره مند
بخش ۵۶ - جواب دادن پیر برهمن، فرامرز را: بدو پاسخ آورد پس هوشمند
بخش ۵۷ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن: دگر گفت کای بحر دانشوری
بخش ۵۸ - جواب دادن پیر برهمن فرامرز را: بدو گفت دانای هندوستان
بخش ۵۹ - سؤال کردن فرامرز،پیر برهمن را: دگر گفت کای پیر با آفرین
بخش ۶۰ - جواب دادن برهمن: به پاسخ بدو گفت پیر گزین
بخش ۶۱ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن پیر برهمن: دگر گفت کای مهتر پاک زیست
بخش ۶۲ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر گفت کای جمله دریای راز
بخش ۶۳ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: بپرسید زان پس دل آشفته گرد
بخش ۶۴ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر گفت کای نامور مرد شنگ
بخش ۶۵ - سؤال کردن فرامرز(و) پاسخ دادن برهمن: دگر باره گفتش همی جنگجوی
بخش ۶۶ - سؤال کردن فرامرز،آخرکار: به پاسخ بدو گفت کای سرفراز
بخش ۶۷ - پیغام فرستادن طهمور اروند به نزدیک کید و آمدن دستور، نزدیک کید: در این بود دستور کید بزرگ
بخش ۶۸ - سخن گفتن دستور کید، فرامرز را: بشد پیر دستور و بوسید تخت
بخش ۶۹ - آمدن کید،پیش فرامرز و بردن فرامرز را به شهر خویش: چو بشنید زین گونه کید گزین
بخش ۷۰ - درخواستن فرامرز از کید هندی به جهت هر دو دختران او (و)دادن کید: یکی روز پردخته شد پیشگاه
بخش ۷۱ - سخن گفتن فرامرز به جهت پذیرفتن دین یزدان و قبول نکردن کید: پس از هفته بنشست با انجمن
بخش ۷۲ - پاسخ دادن کید هندی،فرامرز را(و) دین یزدان پذیرفتن او: چنین گفت کید ای جهاندار گرد
بخش ۷۳ - سؤال کردن پیر برهمن از فرامرز: بدو گفت کای مهتر روزگار
بخش ۷۴ - جواب دادن فرامرز: که این کوه نبود بجز آدمی
بخش ۷۵ - سؤال کردن برهمن: دگر گفت کی پهلو دلپذیر
بخش ۷۶ - جواب دادن فرامرز: بدو گفت کای پیر زنار بند
بخش ۷۷ - سؤال کردن برهمن: جهان دیده پیرش چنین گفت باز
بخش ۷۸ - جواب دادن فرامرز: به پاسخ بدو گفت کز بخردی
بخش ۷۹ - سؤال کردن برهمن: دگر گفت کای نوجوان برهمن
بخش ۸۰ - جواب دادن فرامرز: چنین داد پاسخ شه نیمروز
بخش ۸۱ - سؤال کردن برهمن: دگر باره گفت ای جهان سخن
بخش ۸۲ - جواب دادن فرامرز: فرامرز گفت این درخت آدمیست
بخش ۸۳ - سؤال کردن فرامرز از پیر برهمن در آخر کار و هویدا کردن دین: یکی عقد گوهر بخواهم گشود
بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم: به یاد آمد و پیر دیرینه گفت
بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ: فرامرز چون کرد آنجا درنگ
بخش ۸۶ - لشکر کشیدن طورگ به جنگ فرامرز: تو را میهمانی کنم گرز و تیغ
بخش ۸۷ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ: برون شد از آن لشکر بی شمار
بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب: طورگ آن زمان نامه از درد و تاب
بخش ۸۹ - نامه افراسیاب به سوی طورگ و فرستادن شیر مرد: یکی نامه فرمود سوی طورگ
بخش ۹۰ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن: ز دژ در گشادند و شیر دمان
بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند: سرماه فرمود تا کرنای
بخش ۹۲ - پاسخ دادن رای هند،فرستاده فرامرز را: شه هندوان پاسخش دادباز
بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی: وز آن سو دمنده کیانوش گرد
بخش ۹۴ - کشتن تجانو پیل هندی را و خشمگین شدن فرامرز: تجانوی جنگی زجا در بجست
بخش ۹۵ - گرفتن فرامرز،تجانو را به خم کمند: از آن پس بر دیو شد نامدار
بخش ۹۶ - لشکرکشیدن رای هندی به جنگ فرامرز و رفتن فرامرز به رسم فرستاده،نزدیک رای: چواین گفته بشنید برجست رای
بخش ۹۷ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن: چنین گفت با خسرو هندوان
بخش ۹۸ - پاسخ دادن رای هندی، فرامرز را: چو این گفته بشنید ازو شاه رای
بخش ۹۹ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را: سپهبد برآمد به کردار شیر
بخش ۱۰۰ - طلب کردن فرامرز،همایون را: سپهبد دو پر مایه مرد دلیر
بخش ۱۰۱ - بازگشتن فرامرز و کمین گشادن لشکر برو: همان نامور شیر مردان هزار
بخش ۱۰۲ - آگاهی یافتن رای از لشکر و آمدن از پی فرامرز: چو تاریکی شب پدیدار شد
بخش ۱۰۳ - خواب دیدن زال و سخن گفتن با رستم: در آن شب به تقدیر پروردگار
بخش ۱۰۴ - رزم کردن رای هندی با فرامرز: زمشرق چو خورشید بفراخت سر
بخش ۱۰۵ - گرفتن فرامرز،رای هندی را به کمند: فرامرز شیرافکن پهلوان
بخش ۱۰۶ - بازگشتن فرامرز از هند به ایران زمین: سپهبد چو از کوه لشکر کشید
بخش ۱۰۷ - بخشیدن کیخسرو،رای هندی را به فرامرز: سپیده چو از باختر زد درفش
بخش ۱۰۸ - نامه فرامرز با مهارک هندی: بفرمود شیر ژیان تا دبیر
بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک: چو خورشید بر چرخ گشت آشکار
بخش ۱۱۰ - رزم فرامرز با مهارک هندی: چو خورشید با تیغ و زرین سپر
بخش ۱۱۱ - گریختن مهارک از فرامرز: مهارک چو تیره شب اندر رسید
بخش ۱۱۲ - رزم شیروی با مهارک: سپه را برانگیخت شیروی گرد
بخش ۱۱۳ - رسیدن فرامرز به یاری شیروی: در آن روز شیرو چو شیر ژیان
بخش ۱۱۴ - کشتن فرامرز، مهارک هندی را: مهارک چو دید آن سپاه نبرد
بخش ۱۱۵ - نامه نوشتن فرامرز به شاه کیخسرو: به نامه درون سر به سر یاد کرد
بخش ۱۱۶ - نامه شاه کیخسرو به فرامرز: یکی پاسخ نامه فرمود شاه
بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند: چنین گفت گوینده کاردان
بخش ۱۱۸ - رفتن فرامرز به جزیره فراسنگ و جنگ کردن با شاه جزیره: از آن پس جزیری به پیش آمدش
بخش ۱۱۹ - رفتن فرامرز به جزیره کهیلا و پذیره شدن شاه کهیلا،فرامرز را: به آب اندر افکند کشتی برفت
بخش ۱۲۰ - داستان سیه دیو با دختر شاه کهیلا: چنان بود آیین آن شهریار
بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه: سوی پهلوان آمد این آگهی
بخش ۱۲۲ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز: کنون بشنو از کار دختر خبر
بخش ۱۲۳ - سخن گفتن دایه با فرامرز در کار دختر: خردمند دایه چو آغاز کرد
بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا: چو از کار او گشت پرداخته
بخش ۱۲۵ - دادن شاه کهیلا،دختر را به فرامرز: وز آن سو بشد خسرو نامور
بخش ۱۲۶ - رفتن فرامرز به خاور زمین و رزم کردنش با مردمان جزیره: دو مه بر سر آب زین سان برفت
بخش ۱۲۷ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان: دگر باره افکند کشتی درآب
بخش ۱۲۸ - رزم کردن فرامرز با فیل گوشان: برآمد ز دریا گو نره شیر
بخش ۱۲۹ - رسیدن فرامرز به نخجیر برهمن و سئوال کردن: چو بگذشت یک ماه دیگر چنین
بخش ۱۳۰ - سئوال فرامرز از برهمن: ز پیر جهاندیده پرسید و گفت
بخش ۱۳۱ - سئوال دوم فرامرز از برهمن: دگر گفت کای مرد پاکیزه رای
بخش ۱۳۲ - سئوال سوم فرامرز از برهمن: بپرسید دیگر زیزدان پرست
بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن: سپهبد چو بشنید گفتار او
بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را: چو چندی ببود اندر آن جایگاه
بخش ۱۳۵ - کشتن فرامرز،اژدها را: از آن پس فرامرز روشن روان
بخش ۱۳۶ - رزم فرامرز با شاه خاور زمین: بدان خرمی بازگشتند شاد
بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را: چو تاراج کردند آن بوم رست
بخش ۱۳۸ - نصیحت کردن ایرانیان،فرامرز را: چو بشنید گردنکش دیو بند
بخش ۱۳۹ - پاسخ فرامرز با ایرانیان: دلاور چو گفتار ایشان شنید
بخش ۱۴۰ - کشتن فرامرز،اژدها را: بگفت و برانگیخت شبرنگ را
بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز: چو چندی ببودند و خوردند شاد
بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را: دگر روز چون خسرو آسمان
بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را: چو یک هفته بنشست در پیشگاه
بخش ۱۴۴ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر: چو آمد از آن مرز و کشور به در
بخش ۱۴۵ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ: ببندد دری کردگار جهان
بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش: بیاورد پس مهتر تیز ویر
بخش ۱۴۷ - رفتن فرامرز به باختر زمین: سپه را همه گرد کرد و برفت
بخش ۱۴۸ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه: در آن جایگه رفت بر تیغ کوه
بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر: به دو مه بیامد سوی باختر
بخش ۱۵۰ - رزم فرامرز با شاه باختر و با شاه فرغان: بگفت این و هم در زمان برنشست
بخش ۱۵۱ - رفتن فرامرز به شهر فرغان و کشتن فرغان خود را به دست خود و آمدن فرامرز به شهر فرغان به مهمانی بزرگان آن شهر: چو پرداخت از جنگ نام آوران
بخش ۱۵۲ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان: چو چندین برآسود گرد دلیر
بخش ۱۵۳ - دیدن فرامرز،پدر خود را به خواب: چنان دید در خواب کو را پدر
بخش ۱۵۴ - کشتن فرامرز، سر جادوان را: زجا اندر آمد چو کوه گران
بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر: چنان بد که یک روز با انجمن
بخش ۱۵۶ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان: چو بر تخت فیروزه رفت آفتاب
بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش: درین گفتگو بد که از ناگهان
بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز: سیه دیو پویان و تازان برفت
بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش: بفرمود تا شد نویسنده پیش
بخش ۱۶۰ - سخن گفتن فرطورتوش با بزرگان خود: چنین گفت با نامداران خویش
بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز: چو هرکس سخن گفت از پهلوان
بخش ۱۶۲ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم: دگر روز چون شید زد بر درفش
بخش ۱۶۳ - داستان هفت خوان و کشته شدن جادویان به دست فرامرز و گزارش آن: چو زان منزل آمد برون سرفراز
بخش ۱۶۴ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را: چو شب شعر زربفت بر سر کشید
بخش ۱۶۵ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز: چو خورشید تابید و بی گاه شد
بخش ۱۶۶ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را: در این گفتگو بود کز ناگهان
بخش ۱۶۷ - خوان چهارم و پنجم و ششم در رفتن فرامرز از سرما و گرما و کشتن کرگدن و رسیدن به خوان هفتم: بیاورد صد کاروان شتر
بخش ۱۶۸ - خوان هفتم کشتن فرامرز،اژدها را: بیامد به نزدیک نر اژدها
بخش ۱۶۹ - پذیره شدن فرطورتوش،فرامرز را: چو آگاهی آمد به فرطورتوش
بخش ۱۷۰ - رفتن فرامرز با لشکر،همراه فرطورتوش در میدان و گوی زدن فرامرز و ایرانیان وشرح آن: ز دو روی لشکر بیاراستند
بخش ۱۷۱ - دامادی فرامرز رستم با دختر شاه پریان: ببینند تا اختر دخترش
بخش ۱۷۲ - دستوری طلبیدن فرامرز از فرطورتوش به جهت رفتن: یکی روز شد پهلو نامور
بخش ۱۷۳ - طلب کردن کیخسرو،فرامرز را: درین سال،شاه جهان کدخدای
بخش ۱۷۴ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو: چو چندی برآسود پیش نیا
بخش ۱۷۵ - بازگشتن فرامرز به هندوستان: چو یک چند نزدیک شاه جهان
بخش ۱۷۶ - زادن سام از دختر فرطورتوش و زادن آذربرزین از دختر شاه کهیلا: چو یک سال بگذشت از روزگار
بخش ۱۷۷ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن: سر نامه از زال بسیار سال
بخش ۱۷۸ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن: ازو نامه بستد فرامرز راد
بخش ۱۷۹ - پاسخ نامه زال از نزد فرامرز: پس آن نامه را زود پاسخ نوشت
بخش ۱۸۰ - آمدن فرامرز و شبیخون زدن بر لشکر بهمن: از آنجا فرامرز باده هزار
بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید: گروهی به خورشید یل بازخورد
بخش ۱۸۲ - گرفتن بهمن،سیستان را و پنهان شدن زال زر در خانه کشاورز: به دینارگون گشت دریای قیر
بخش ۱۸۳ - داستان سه فرزانه: یکی داستانی کنون در خور است
بخش ۱۸۴ - خبر یافتن فرامرز از گرفتن بهمن،شهر سیستان و گرفتار شدن زال: فرامرز را آگهی شد که زال
بخش ۱۸۵ - آمدن بهمن با لشکر به کابل از پی فرامرز به جنگ: دگرباره هردوبرابرشدند
بخش ۱۸۶ - فرستادن بهمن،سیه مرد را بر سر راه فرامرز: چو بر زهره،تیره شب الماس کرد
بخش ۱۸۷ - رفتن دختران رستم با پسران زواره در شب به راه هند وراه دادن سیه مرد،ایشان را: زبس رنگ و افسون و نیرنگ وفن
بخش ۱۸۸ - گرفتار شدن فرامرز به دست غلامان بهمن: زدرگاه شاهی دمیدند نای
بخش ۱۸۹ - خبر یافتن زال از کشته شدن فرامرز: به زال ستمدیده رفت آگهی
بخش ۱۹۰ - سخن در بی وفایی روزگار: الا ای خرد مغز سخن
بخش ۱۹۱ - سبب نظم کتاب: به نام تو ای داور بی نیاز
بخش ۱۹۲ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش: ایا قادر پاک ودانای راز