گنجور

 
حاجب شیرازی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «در عدم آئینه بودم روی یار خویش را» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ا» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
س
ش
گ
ل
م
ن
و

شماره ۱: اتی امرالله ای ساقی بیار آن راحت دل‌ها

شماره ۲: از رخ فکند شاهد واحد نقاب را

شماره ۳: ای که بس بی خبری عالم انسانی را

شماره ۴: شنیده ایم که خون کرده ای هدر مارا

شماره ۵: خواهی ار، روشن کنی ای ماه سیما جمع را

شماره ۶: تا، به کی گرم کنی رخش قضا جولان را

شماره ۷: در عدم آئینه بودم روی یار خویش را

شماره ۸: سیمرغ بهر دانه ای کی صید گردد خام را

شماره ۹: برناقه بند محمل ای ساربان خدا را

شماره ۱۰: کم شانه می زن ای صنم آن طره پرتاب را

شماره ۱۱: صبح عطسه زد یار، با وفا

شماره ۱۲: ساقی رسان بر، ابروی مردان سلام ما

شماره ۱۳: خورشید نور، باده و ماه است جام ما

شماره ۱۴: اگر ای حریف جوئی به صفای دل خدا را

شماره ۱۵: تا پریشان به رخ آن زلف سمن ساست ترا

شماره ۱۶: چون مدعی از سر ننهی این من و ما را

شماره ۱۷: تا، به کی خورد بباید غم دانائی را

شماره ۱۸: جشن ملی است که آرد فرح و شادی را

شماره ۱۹: در آن مجلس که حرمت نیست می را

شماره ۲۰: الایا ایها الساقی دع الدنیا و ما فیها

شماره ۲۱: به حقارت منگر مدعیا ایران را

شماره ۲۲: سپیده دم بدم کشد اساس اعتبار شب

شماره ۲۳: نظر از روت کی بردارم امشب

شماره ۲۴: بود تا صبح مهمان یارم امشب

شماره ۲۵: برفت آن مه بی مهر از کنار امشب

شماره ۲۶: پرد، در عرش مرغ جانم امشب

شماره ۲۷: ای ز سر، تا به قدم ناز و عطیب

شماره ۲۸: طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب

شماره ۲۹: ز چشم ساقی و تاب شراب و بانگ رباب

شماره ۳۰: ای فلک ببال امروز، وی زمین بناز امشب

شماره ۳۱: ای خلق همه خلق ز اخلاق تو تذهیب

شماره ۳۲: ای امم را سر بسر مالک رقاب

شماره ۳۳: ناصح چو گذشت از سرم آب

شماره ۳۴: دهر است پر از فتنه و شهر است پرآشوب

شماره ۳۵: در کاسه دو چشم بود خون دل شراب

شماره ۳۶: ببین که عشق تو افروخت آتش اندر آب

شماره ۳۷: صبح شد ساقیان مست و خراب

شماره ۳۸: عطسه مشکبار زد صبح جهان چو رفت شب

شماره ۳۹: بر در میکده درویش بنه پای طلب

شماره ۴۰: زد صبح صادق سر از غیائب

شماره ۴۱: عصر شیخوخیت افضل باشد از عهد شباب

شماره ۴۲: روی و موی تو، ای تو رب و رب

شماره ۴۳: بسته زلف چو زنجیر تو بس شیر نر است

شماره ۴۴: ز روی، تا مه من زلف پر زتاب گرفت

شماره ۴۵: نزد ما خوبترین هدیه به عالم ادب است

شماره ۴۶: آنجا که هست بود تو باد بهار چیست؟

شماره ۴۷: این جهان جای آرمیدن نیست

شماره ۴۸: مرا که دل حرم خاص جاودانه تست

شماره ۴۹: گر جهان دشمن جانند مرا جانان دوست

شماره ۵۰: دوش در برداشتم خورشید، ماه آمد گذشت

شماره ۵۱: هر که زد بر آب و آتش حرق و غرقش باک نیست

شماره ۵۲: قبله عالم و آدم همه جا کوی من است

شماره ۵۳: هر آنکه واقف دم نیست بی شک آدم نیست

شماره ۵۴: در ارض و سما غیر تو شمس و قمری نیست

شماره ۵۵: معدوم گشت انصاف منسوخ شد مروت

شماره ۵۶: روشنیم سر تا پا گر زمانه تاریک است

شماره ۵۷: هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست

شماره ۵۸: پادشاهان را خبر از عالم درویش نیست

شماره ۵۹: هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت

شماره ۶۰: عاشق جانانه از جان بگذرد

شماره ۶۱: صبح مؤذن چو کرد وصف تو بر بام، داد

شماره ۶۲: چند بباید زدن از داد، داد

شماره ۶۳: دادن جان گرچه بر ابناء عالم شاق بود

شماره ۶۴: تا نسیم صبح، بر جهان وزید

شماره ۶۵: صبحدم مغ بچه گان صف در میخانه زدند

شماره ۶۶: ماه من گر طرف کاکل بشکند

شماره ۶۷: چشم تو آهوی ختن پرورد

شماره ۶۸: پیش بینان همه گفتند کسی می آید

شماره ۶۹: یار آنقدر، به حسن بنازید و ناز کرد

شماره ۷۰: خورشید اگر زانکه به سیمای تو ماند

شماره ۷۱: نمی‌دانم چرا ساقی به کف ساغر نمی‌گیرد

شماره ۷۲: معاشران به خدائیتی ثواب کنید

شماره ۷۳: ای رخت آئینه مظاهر معبود

شماره ۷۴: در لباس کثرت آن سر تا قدم وحدت درآمد

شماره ۷۵: جم باز نظر به جام دارد

شماره ۷۶: دلم چو صعوه به زلف تو آشیان دارد

شماره ۷۷: هر آنکه جامه جان در محبتی بدرید

شماره ۷۸: تا دست من ای دوست به دامان تو شد بند

شماره ۷۹: ماه در، ابر بماند چو رخت جلوه نماید

شماره ۸۰: آمد به فرخندگی، روز نجات ابد

شماره ۸۱: گر، رعیت را، به ظاهر لطف شه می‌پرورد

شماره ۸۲: آنکه در نثر، به دعوی ید بیضا می‌کرد

شماره ۸۳: هست مرد را، ترک می بعید

شماره ۸۴: مه من تنگتر از پسته خندان دهان دارد

شماره ۸۵: همچنان تیر که ناگه ز کمان می‌گذرد

شماره ۸۶: آنکه غایب ز نظر بود عیان می‌گذرد

شماره ۸۷: بر سر خاکم اگر یار گذاری بکند

شماره ۸۸: پرده وهم برانداز بتا، تات ببینند

شماره ۸۹: سرای میکده را گو همیشه باز کنید

شماره ۹۰: گرچه بر پیر و جوان دادن جان شاق آمد

شماره ۹۱: خون من گر خورد آن نوش دهن نوشش باد

شماره ۹۲: دوستان از راستی کم فکر تل و ول کنید

شماره ۹۳: چه باشد تن گر او را جان نباشد

شماره ۹۴: تا ماه مرا بررخ زلف سیه افشان شد

شماره ۹۵: ای آستانت خلد مخلد

شماره ۹۶: در حق تو کس را سر انکار نباشد

شماره ۹۷: اسیر سنبل زلف تو گلعذارانند

شماره ۹۸: جور اغیار و غم فرقت یار آخر شد

شماره ۹۹: دل آئینه روی خدا شد چه بجا شد

شماره ۱۰۰: جهان جای آرام و راحت ندارد

شماره ۱۰۱: مئی که باده وصل تو در، دماغ کند

شماره ۱۰۲: مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند

شماره ۱۰۳: خود را، ز قید هستی، آزاد کرد باید

شماره ۱۰۴: ای آیت مهر، وی معنی داد

شماره ۱۰۵: دو، روز مطرب و ساقی گر اتفاق کنند

شماره ۱۰۶: اوست مولی که ز قید غمت آزاد کند

شماره ۱۰۷: آمد آن کس که جهان را همه ارشاد کند

شماره ۱۰۸: عقل کل تا، به قدم از من و از ما دم زد

شماره ۱۰۹: هیچ ملکی به شرف کشور ایران نشود

شماره ۱۱۰: در، بند توام ای بت تجریش به دربند

شماره ۱۱۱: شاهدان کار تموچین کرده‌اند

شماره ۱۱۲: زلف را خوبان پر از چین کرده اند

شماره ۱۱۳: حسن تو را، آفتاب و ماه ندارد

شماره ۱۱۴: عمر عزم بی‌وفایی می‌کند

شماره ۱۱۵: شد صبح وصل روشن یا ایها المدثر

شماره ۱۱۶: به می کشان صبحدم داد صلا پیر دیر

شماره ۱۱۷: روز جشن جم و هان نوبت جامست امروز

شماره ۱۱۸: دلدار دوست ترک سفر کرد ساز باز

شماره ۱۱۹: ای لعل تو شیرین و بیان تو شکرریز

شماره ۱۲۰: مطبوع اگر که مال بود جان اگر عزیز

شماره ۱۲۱: مستانه بسر میکده را در زده ای باز

شماره ۱۲۲: ساقی شب زنده دار وقت صبوح است خیز

شماره ۱۲۳: ناز تو کشیم ای ز سر تا قدمی ناز

شماره ۱۲۴: چهره بر افروخت دلارام باز

شماره ۱۲۵: اگرچه رشته مشروطه را سری است دراز

شماره ۱۲۶: تو هر چه ناز کنی ما اگر کنیم نیاز

شماره ۱۲۷: قبله آزادگان ابروی جانان است و بس

شماره ۱۲۸: مسلم است مرا فقر و نعمت افلاس

شماره ۱۲۹: ما را نبود شکوه ز آلمان گله از روس

شماره ۱۳۰: امشب بخواب ناز مگر رفته این خروس؟

شماره ۱۳۱: در دو عالم جلوه گر نور رخ یاراست و بس

شماره ۱۳۲: پیر مغان بر در میخانه دوش

شماره ۱۳۳: اگر خونم خورد جانان نخواهم کرد من ترکش

شماره ۱۳۴: رسم ایران است یا اهل فرنگ

شماره ۱۳۵: خورشید معرفت زد سر بر ز مشرق دل

شماره ۱۳۶: ما خرابات نشینان همه همرنگ همیم

شماره ۱۳۷: زاغ و لاغ شب در سفیده دم

شماره ۱۳۸: تیر ملامتت به بین بسکه نشسته بر دلم

شماره ۱۳۹: ای سرو جهان بازآ، به چمن

شماره ۱۴۰: نسیم صبح توئی جبرئیل نام از من

شماره ۱۴۱: یکه تازا خنگ عزم امروز در میدان فکن

شماره ۱۴۲: نسیم صبح به عالم زمن سلام رسان

شماره ۱۴۳: شد فصل دی و صفای بستان

شماره ۱۴۴: ای مست عالم سوز من شد مستی از چشمت عیان

شماره ۱۴۵: ای تذرو خوش خرام ای طوطی شکرشکن

شماره ۱۴۶: خیزید شمع وحدت روشن کنید روشن

شماره ۱۴۷: جام جهان بین جم به طالع میمون

شماره ۱۴۸: ای قبله مه رویان برقع به عذار افکن

شماره ۱۴۹: پیش قدت، ای بت شیرین بیان

شماره ۱۵۰: از پرتو عکس رخت، افتاده بر طرف چمن

شماره ۱۵۱: سنجند اگر قدرت حسنت به ترازو

sunny dark_mode