ناصح چو گذشت از سرم آب
ترسانیم از چه رو، ز غرقاب
چون آب ز سر گذشت غم نیست
گرداب بود و یا که گرد آب
امروز متاع کم بهائی است
چون حرف اضافه حب و احباب
ای آیت حب و رایت صدق
معنی جواد و عین وهاب
طبطاب ذقن به سولجان زلف
جنگی همه سولجان و طبطاب
پیچیده به پای دل به پیری
عشقت چو، به نخل خشک لبلاب
در آتش دل در آب دیده
خلقی چو، سمندرند و سرخاب
از زلف سیاه تاب دارت
دلها همه با تباند و بی تاب
افسوس که هیچکس ندانست
قدر تو یگانه دُرّ نایاب
تو هیکل قدس و کعبه کویت
رو، قبله و ابروانْت محراب
محبوب جهان تویی به تحقیق
حب تو بود ملاذ احباب
کوچک به بزرگ نازد از چه
رستم نخورد فسوس سهراب
نوشد به عدم روانت معدیت
«حاجب » ز زبان خامه جلاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنجا که دهی ز لطف یک تاب
زر گردد خاک و دُر شود آب
مخدوم بزرگ، صدر منعم
ای پایۀ تو ورای القاب
مظلومم و هیچ یاورم نیست
کار من دلشکسته دریاب
من کد یه کنم به شعر و بخشش
[...]
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
[...]
ای جانِ به لب رسیده بشتاب
خود را و مرا به نقد دریاب
دل رفت و تو نیز بر سر پای
اندیشه نمی کنی در این باب
بر نسیه چه اعتبار زنهار
[...]
گریان به زمین فتاد بی تاب
بر خاک، مراغه کرد چون آب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.