گنجور

 
حاجب شیرازی

پیش قدت، ای بت شیرین بیان

النجم والشجر یسجدان

از دو رخ نیک تو پیداستی

آیت من دونهما جنتان

عقل ندارد خبر از سر عشق

بینهما برزخ لایبغیان

سبزه خط تو گرو، برده است

ای صنم از معنی مدهامتان

در رهت ای دوست دو چشمان من

صورت عینان نضاختان

در رخت از خون شهیدان عشق

مرحله عینان تجریان

درگه جانان حرم کبریاست

«حاجب » و دل هر دو، ورا محرمان