قبله آزادگان ابروی جانان است و بس
فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس
دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد
تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس
نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع
این دو خصلت در جهان مخصوص انسان است و بس
ای که در شق القمر انکار داری هان ببین
سر او اندر خم ابروی جانان است و بس
مصحف روی تو را هر کس که یک آیت بخواند
اولین توصیف او آیات قرآن است و بس
دردمندان غمت را میل درمان هیچ نیست
هر چه آید از ما تو را عین درمان است و بس
«حاجب » این زیبا غزل برخوان به بزم عارفان
تا نگویند این فصاحت خاص حسان است و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس
یار دلسوزی که میبینم نمکدان است و بس
پشت و روی این ورق را بارها گردیدهام
عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی
[...]
گریه از کردار ما، مقبول جانان است وبس
شبنم از گلشن، پسند مهر تابان است و بس
سربلندان جهان را نام احسان است و بس
سرو را در بوستان قد نمایان است و بس
خانه این قوم را چون مسجد آدینه دان
زینت قالین شأن پیش ایوان است و بس
گر روی در خانه ایشان پشیمان می خوری
[...]
چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس
باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست
دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس
ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ
[...]
از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس
بر جراحتهای قلبم یک نمکدان است و بس
گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن
از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس
تحفه دیگر ندارم درخور عرض ادب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.