گنجور

 
حاجب شیرازی

امشب بخواب ناز مگر رفته این خروس؟

تا کی به درد و غم کنم امشب کنار وبوس؟

نوبت زن زمانه بخواب است یا خمار؟

یا نای برشکسته و یا بر دریده کوس؟

تا سندروس بر شبه افشاند چرخ ریخت

بیچاره اشکم از دو رخ همچو سندروس

ای صبح صادقاز افق غیب کن طلوع

تا نگذرد خدنگ تهمتن بر اشکبوس

امروز، بر، دریچه صبح است پیک صلح

در، روم و هندوچین و فرنگ و پروس و روس

صبح است صبح، ساقی شب زنده دار خیز

می ده مخواه عمر گرانمایه برفسوس

کام کسی نداد عروس جهان و ما

برداشتیم مهر بکارت از این عروس

ما ملک جم به یک تن تنها گرفته ایم

بی سعی زال و رستم و گودزر و گیو، و طوس

رو، قدر وقت دان و غنیمت شمار عمر

بگذر ز چرخ سفله و دوران چاپلوس

«حاجب » بر آن سرم که به چوگان راستی

بس گوی عاج گیرم از این چرخ آبنوس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode