در عدم آئینه بودم روی یار خویش را
دادمی در جان و دل منزل نگار خویش را
خویش را کردم بصورت چون گدا، زان رو فزود
بختم از شاهان بمعنی اعتبار خویش را
در حریم یار نپسندم شود محرم رقیب
کی دهد صیاد، بر دشمن شکار خویش را
ساقیا در آب بسته آتش سیال ریز
بشکنم تا از یکی ساغر خمار خویش را
شاهباز عالم قدسم نیم زین خاکدان
آشیان زین پس کنم دار و دیار خویش را
آستین از پیش اشک دیده بر گیرم اگر
رشک جیحون می کنم از خون کنار خویش را
در شعار جنگ می باشند مردم روز و شب
لیک من صلح و صفا کردم شعار خویش را
لوک مست سر قطارم باردار و خار خوار
زان نهادم د رکف جانان مهار خویش را
هر بهاری را خزانی هست «حاجب » در قفا
من به عالم بی خزان بینم بهار خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر در آن به عواطف عمیق خود اشاره میکند و بیان میکند که در نبود معشوق خود چگونه احساس تنهایی میکند. او از شک و حسادت نسبت به رقیبانش سخن میگوید و بیان میکند که در حریم عشق، حضور رقیب را نمیپذیرد. همچنین، شاعر به خواست خود برای رسیدن به آرامش و صفا اشاره میکند و از زیباییهای عشق و زندگی بدون دغدغه صحبت میکند. به طور کلی، شاعری از درد و زیبایی عشق و تلاش برای حفظ آن را به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: در لحظاتی که در هیچچیزی وجود نداشتم، تصویر محبوبم را در دل و جانم جای دادم و به او خانهای دادم.
هوش مصنوعی: به خاطر نام و اعتبارم، خود را مانند گدا درآوردم. به همین دلیل، شان و بخت من از بسیاری از شاهان بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: در نزدیکی معشوق، نمیخواهم که رقیب به جمع ما بیاید. چه کسی به شکارچی اجازه میدهد که طعمهاش را به دشمنش بدهد؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، در حالی که آب را بستهای و آتش به جریان است، اجازه بده تا من یک ساغر را بشکنم تا از خماری خود رها شوم.
هوش مصنوعی: من همچون شاهباز، از این دنیای خاکی به آشیانهای بالاتر و برتر پرواز میکنم و از این پس، سرزمین و محل زندگی خود را در جایی دیگر برمیگزینم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم حسرت جیحون را احساس کنم، آستینم را از پیش چشمانم که پر از اشک است، میگیرم؛ چرا که در این حال، خون دلم را کنار خود میزنم.
هوش مصنوعی: مردم در روز و شب درگیر جنگ و تنش هستند، اما من برعکس آنها، در پی صلح و آرامش هستم و این را به عنوان پیام خود انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: در این متن، فردی به حالت مستی و سرخوشی خود اشاره میکند که به مانند یک قطار، در طول زندگی خود حرکت میکند. او احساس میکند که بیدردسر و بدون هیچ مانعی، به سوی معشوق و جانان خود میرود و کنترل و مهار زندگیاش را در دستان او قرار داده است. در این راه، او از مشکلات و دشواریها عبور میکند، به طوری که غم و ناخوشیهای دنیا تاثیری بر او ندارد.
هوش مصنوعی: هر بهاری به دنبال خودش یک پاییز میآورد. اما من در عالم بیپاییزم، بهار خود را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
[...]
ما به دست یار دادیم اختیار خویش را
حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
ریختی خون دلم شکرانه بر جان من است
[...]
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را
شادمان یابم دل امیدوار خویش را
شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید
چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را
شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار
[...]
ای بچشم دل ندیده روی یار خویش را
کرده ای بی عشق ضایع روزگار خویش را
کعبه رو سوی تو دارد همچو تو رو سوی او
گر تو روزی قبله سازی روی یار خویش را
عشق دعوی می کنی، بار بلا بر دوش نه
[...]
هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.