عقل کل تا، به قدم از من و از ما دم زد
جلوه حسن تو آن ما و منی بر هم زد
غیرت عشق بنازم که چو افروخت چراغ
شعله بر خرمن خاصان بنی آدم زد
مدعی خواست کند شرح غم عشق بیان
دست قدرت دهنش بست و بلب خاتم زد
راند نامحرم و، ره در حرم قرب نداد
خیمه سلطنت اندر دل هر محرم زد
کرد منسوخ ابد قاعده جنگ و جدال
علم صلح چو اندر وسط عالم زد
از یقین تافت سر خود ز شک شیطانی
در قفا دست خدایش به قفا محکم زد
کرد از ار جهان عقده گشائی جانان
تا که صد عقده بر آن زلف خم اندر خم زد
«حاجبا» کم زن از این عالم و سر فاش مکن
که ز حق گوئی تو دشمن احمق کم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی وصفناپذیر معشوق و تاثیرات آن بر زندگی و اندیشه انسانها صحبت میکند. شاعر به قدرت و عمق عشق اشاره میکند که توانسته است جنگ و جدل را منسوخ کند و صلح را در جهان برقرار سازد. او همچنین به این مسأله میپردازد که حقیقت عشق فراتر از درک و بیان انسانهاست و هرگونه تلاش برای توضیح آن با ناکامی مواجه میشود. به نوعی، شاعر با بیان این مضامین، ارزش و قداست عشق و معشوق را به تصویر میکشد و تأکید میکند که زیبایی حقیقی باید در دل و روح انسانها بماند و فاش نشود.
هوش مصنوعی: وقتی که کاملترین عقل شروع به صحبت کرد، زیبایی تو همه مرزهای من و تو را در هم شکست.
هوش مصنوعی: غیرت عشق را ستایش میکنم، زیرا وقتی روشن شود، شعلهای بر گلهای خاص و برگزیده بشر میافروزد.
هوش مصنوعی: شخصی که ادعای دانایی و شرح دادن غم عشق را داشت، وقتی خواست توضیح دهد، قدرتی مانع او شد و او را سکوت کرد. در نهایت، نتیجهای هم از او به دست نیامد.
هوش مصنوعی: نامحرم را از راه حرم نزدیک شدن جلوگیری کرد و خیمهی سلطنت را در دل هر کسی که به او نزدیک شده بود، برپا ساخت.
هوش مصنوعی: در طول زمان، قواعد و روشهای قدیمی جنگ و نزاع از بین رفته و علم و دانش صلح در مرکز دنیا رشد کرده است.
هوش مصنوعی: از یقین و اطمینان خود دور نشو و به فریب شیطان توجه نکن؛ زیرا خداوند پشتیبان توست و به تو قدرت و حمایت میبخشد.
هوش مصنوعی: عشق با زیبایی خود گرههای بسیاری از دل را باز میکند، بهطوریکه هر گرهای که در زلف او وجود دارد، به نوعی به دلهای عاشق گره خورده و عواطف را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در این جهان کم حرف بزن و رازها را فاش نکن، زیرا اگر حقیقت را بگویی، ممکن است کسی که احمق است به تو آسیب بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواست تا صورت خود را بنماید معشوق
خیمه در معرکه آب و گل آدم زد
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
[...]
چون صبا شانه درآن طره خم در خم زد
سلک جمعیت شوریده دلان برهم زد
تار هر موی کز آمد شد آن شانه گسست
با رگ جان من آن را گرهی محکم زد
تا ز راهت ننشیند به رخ غیر غبار
[...]
هر که در کوی خرابات ز رندان دم زد
باید اول قدم خود به سر عالم زد
نزد رندان خرابات که صد جان به جویست
نتوان بیش ز انفاس مسیحا دم زد
ناصح ار مرهم پندم به دل ریش نهاد
[...]
شادی عشق تو هنگامه غم برهم زد
شور حسنت نمکی بر جگر آدم زد
شب ز دیدار تو گردید به مهر آبستن
جامه بر سنگ ز سور رخ تو ماتم زد
شهد لب های تو دکان طبیبان در بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.