گنجور

 
حاجب شیرازی

خیزید شمع وحدت روشن کنید روشن

بر تن ز نور معنی جوشن کنید جوشن

از سرو قد موزون وز، رنگ روی گلگون

امروز بزم ما را روشن کنید روشن

بذری است صلح نافع، نخلی است عدل مثمر

درکشت زار خاطر کشتن کنید کشتن

بانگ اناالحق آمد یا حق مطلق آمد

چون مرغ حق تن از دار آون کنید آون

دربند چرخه دوک اعدا چه پیر زالند

کو پنبه گردد آخر رشتن کنید رشتن

کشتیم بذر معنی دادیم آبش از خون

وقت درو، رسیده خرمن کنید خرمن

نفس اژدری است غژمان این خصم خانگی را

یاران حواله تیغ گردن کنید گردن

ای کودکان دنیا مجنون و منکم عقل

از سنگ طعنه خالی دامن کنید دامن

در قتلگاه مردم در زیر تیغ قاتل

گر عاشقید و جان باز مردن کنید مردن

نی همچو گوسفندان در زیر تیغ قصاب

بیچاره وار و ناچار مردن کنید مردن

دوران صلح و عدل است هنگام عفو و جود است

هر جنگ و هر جدالیست با من کنید با من

تیغ زبان «حاجب » بشکست جیش دجال

ای لشگر عزازیل شیون کنید شیون

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode