گنجور

 
حاجب شیرازی

طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب

پنهان کند ز شرم تو، رخساره در سحاب

مه را، ز خجلت تو بود، روی در محاق

وز شرم، آفتاب به رخ افکند نقاب

خورشید منکسف شود و ماه منخسف

بی نقص عارض تو درآید چو از حجاب

ساقی خراب کن تو خراباتیان ز می

کاباد از تو باد جهان گر شود خراب

ویران شدست کشور ایران ز عمر و زید

زیرا که عمر بد متعدی و کج حساب

تا صلح کل به مرکز عالم شود علم

خلق از جدال و جنگ به خوفند و اضطراب

تا پرچم عدالت حق سایه نفکند

خلقند پر، زبیم و جهانی پر انقلاب

ای صلح صبح صادقی از غیب کن طلوع

تا خاک را، ز خون نشود کف دگر خضاب

آرد هجوم لشگر غم گر، به ملک دل

حصنی به گرد خویش بکش از، خم شراب

گل گشت دشت گشت ز خون همچو لاله زار

بلبل شده است کرکس و صلصل شده غراب

ای مدعی فریب و فسونت رسد ز دور

از دور آب صاف نماید بلی سراب

رو، رو از آنکه «حاجب » درویش نیستی

کی پشه ضعیف بپرد شود عقاب

 
 
 
رودکی

تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟

تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟

عنصری

گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب

گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب

گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف

گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب

گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

[...]

مسعود سعد سلمان

چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب

رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب

چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه

بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب

از گریه چون غرابم آواز در گلو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه