گنجور

 
حاجب شیرازی

ماه من گر طرف کاکل بشکند

رونق بازار سنبل بشکند

گر نقاب وهم از، رخ افکند

قدر ماه و قیمت گل بشکند

در تغنی آن نگار گل عذار

نغمه را، در نای بلبل بشکند

با حقیقت بگذر، از پل نی مجاز

می برد آبت اگر پل بشکند

کوک کن مطرب تو، بربط را چو فور

تا خماری را، بطی مل بشکند

در کمند آرد مگس را عنکبوت

وقت حمله شیر نر، غل بشکند

روز میدان شیر چون جولان کند

جیش گرگان بی تأمل بشکند

جزء و کل گر، بر خلافش صف کشند

صف بدرد جزء با کل بشکند

نیست «حاجب » را توسل با کسی

چون توسل را، توکل بشکند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode