خورشید اگر زانکه به سیمای تو ماند
از چیست به پیش تو تجلی نتواند؟
گر سرو، به پیش قدت از پا ننشیند
دیگر، به لب جوی کس او را ننشاند
دل خون شد و از دیده فرو ریخت بدامان
دلبر دل اگر خواست ستاند چه ستاند؟
جان طایر قدس است پرد، در حرم قدس
صیاد ار از قفس تن بپراند
تابوت مرا بر سر راهش بگذارید
تا بو که به من دامن نازی بفشاند
ای صبح سعادت بدم از مشرق امید
تا ظلمت غم در همه آفاق نماند
آمد بسرم باز نگیرید عزایش
مرکب بگذارید به نعشم بدواند
کی رشته پیمان تو جانا گسلانم
گر، زانکه اجل رشته عمرم گسلاند
در میکده عشق طلب نشئه جاوید
کاین باده خمار آرد و این عیش نماند
این خودسری از چیست فلک را که ز دامان
بذر طرب امروز، به عالم نفشاند
بر «حاجب » این انجمن امروز خدایا
چشم بد، و بدخواه زیانی نرساند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شاه جهان قصۀ من بنده بخواند
زین قصه همی حالت من بنده بداند
داند که میان دو سفر بندۀ درویش
بی یاوری شاه چه بیچاره بماند
زان همت چون دریا ، وز آن کف چون ابر
[...]
بر سبزه همی آب روان آب دواند
وز شاخ همی باد خزان برگ فشاند
این هیچ کس از آئینه چین نشناسد
وان هیچ کس از زر ورق باز نداند
همچون تن دل رفته ز تیمار جدائی
[...]
آن شاخ چه شاخ است به زلفین تو ماند
جز مجلس احرار جهان جای نداند
خواهد چو سر زلفک تو مشک فشاند
خواهد که مرا با تو به یک جای نشاند
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
تدبیر به تقدیر خداوند چه ماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند
حیلت بکند لیک خدایی بنداند
گامی دو چنان آید کو راست نهادست
[...]
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.