نسیم صبح به عالم زمن سلام رسان
پس از سلام تو این بهترین پیام رسان
به بزم مردم دانا چو بگذری زنهار
تو این پیام به خوبان زخاص و عام رسان
بگو که فصل بهار است و جشن جمشید است
بگوش جمله پیامم به احترام رسان
اگر که مفتی شهرت خم و سبو بشکست
بحکم شهنه عدلش به انتقام رسان
مقام فقر بسی برتر از مقامات است
بسعی و جهد تو خود را در این مقام رسان
شهان به قدرت و حشمت به خویش می بالند
تو خود زفقر و قناعت به احتشام رسان
بیا نسیم سحر چون تو روح قدس منی
به طاق ابروی مردان ز من سلام رسان
به کوه و دشت چو خود مشکبار می گذری
تواین غزل به غزالان خوش خرام رسان
رسد بیان و فصاحت به اهتمام ولی
کنون تو نامه خود رابه اختتام رسان
اثر به صحبت خامان و ناتمامان نیست
تو این کلام بهر پخته و تمام رسان
سلام معنی خیر و سلامت است بلی
زمن سلام به هر سالم همام رسان
زماه عارض او شامها به صبح رسید
ززلف تیره خود صبحها به شام رسان
امام رسته ز، هر قید و تارک دنیاست
تو این حدیث به مأموم و بر امام رسان
ز «حاجب » این غزل نغز و این عطیه خاص
بگوش اهل حقیقت به اهتمام رسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بشیر و بکنعانیان سلام رسان
ز بزم وصل بیت الحزن پیام رسان
به آب دیده ی اختر شمار من یا رب
که آفتاب مرا بر کنار بام رسان
غریب و بی پر و بال آمدم بوادی عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.