گنجور

 
حاجب شیرازی

ای رخت آئینه مظاهر معبود

وی سر کویت صفای کعبه مقصود

قلبه نمائیست کعبه از ره تحقیق

طاق دو ابروی تست قبله مسجود

آنکه کشد یوسف عزیز، به بازار

عشق زلیخاست نی دراهم معدود

درپی دنیا برفتی ای دل دانا

غیب شهود است زانکه پیش تو مشهود

باد ز بنیان برد بساط سلیمان

تیر قضا بگذرد ز جوشن داوود

آیت یا نار خواند بلبل ازیراک

گل چو خلیل است لاله آتش نمرود

جز سرو جان نیست بر کفم پی ایثار

غایت جود است هر چه حاضر و موجود

ذوق سخن مرد را نشان کمال است

درد کند آشکار رایحه عود

شعر تو «حاجب » کند صفات تو ثابت

بخت تو مسعود باد و ذات تو محمود