جام جهان بین جم به طالع میمون
پر می وحدت کنم ز خم فلاطون
خم فلاطون و جام جم به چه ارزد
هر چه بود جام دل ز جوهر مکنون
گل به چه ارزد چو باشد آن رخ زیبا
سرو چه باشد چو بالد آن قد موزون
سرو بنالد به باغ و گل نشود باز
با قد موزون و آن دو گونه گلگون
بسته عشق تو را به سلسله غم نیست
طره لیلی است عقد گردن مجنون
نام نکو مایه تجارت دنیاست
کس نشود از چنین معامله مغبون
چونکه تجارت به من ز تیغ متاع است
عقل مبیع است و جان به حسن تو مرهون
مهر تو با آب و خاک پاک عجین است
ای همه تریاکیت ز نشئه معجون
شهرت سیل سرشکم از غم عشقت
ساحل سیحون گرفت و ساحل جیحون
تشنگی عالمی به آب زلال است
تشنگی اهل دل به شربت قانون
لجه مواج طبع «حاجب » واجب
ریخت همی بر کنار لؤلؤ مخزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جشن فریدون خجسته باد وهمایون
بر عضد دولت آن بدیل فریدون
پشت سپه میر یوسف آنکه به رویش
روز بزرگان خجسته گشت و همایون
دیدن او بامداد خلق جهان را
[...]
ای تن تیره اگر شریفی اگر دون
نبسهٔ گردونی و نبیرهٔ گردون
نیست به نسبت بس افتخار که هرگز
نبسهٔ گردون دون نبود مگر دون
آنکه شریف است همچو دون نه به ترکیب
[...]
باز لگد کوبشان کنند همیدون
پوست کنند از تن یکایک بیرون
به سرشان برنهند و پشت و ستیخون
سخت گران سنگی از هزار من افزون
با دل پر آتش و دو دیده پر خون
رفتم از لاوهور خرم بیرون
تافته از دشمنان و شیفته از دوست
سوخته از روزگار و خسته ز گردون
گردان ز عشقت ای به حسن چو لیلی
[...]
روی تو میمون و روی بخت تو گلگون
بر عدوی تو ز دور چرخ شبیخون
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.