ساقی شب زنده دار وقت صبوح است خیز
باده همرنگ صبح جم شو، در جام ریز
معنی یوسف توئی، از چه زندان در آی
ای مه کنعان حسن در همه مصری عزیز
کیستی ای ذات غیب کت زقدم بوده است
موسی و عیسی غلام مریم و هاجر کنیز
در ره عشقت مرا نیست غم جان و دل
گر شود این ریش ریش ور شود آن ریز ریز
در پی دنیا مرو غافل و احمق مشو
کز جلو آمال تست وز عقب افعال نیز
ز صنع طباخ طبع ببین به سطح زمین
چیده چنان میزبان ظلمت ایوان به میز
جان پی دنیا مکن قانع و درویش باش
که گنج قارون بود پیش تو کم از پشیز
روی چو «حاجب » ز ما ای بت یکتا مپوش
خاک سیه بیش از این بر سر یاران مریز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز
تا که ببینند خلق دبدبه رستخیز
دوش مرا شاه خواند بر سر من حکم راند
در تن من خون نماند خون دل رز بریز
با دل و جان یاغیم بیدل و جان میزیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.