گنجور

 
حاجب شیرازی

خواهی ار، روشن کنی ای ماه سیما جمع را

از حجاب و هم بیرون آی و بنشان شمع را

شمع عالم پرتو استی کافتابی آفتاب

روز روشن کن شب تاریک هجران جمع را

فرد، هر جمعی و جمع فردها سر جمع کل

جمع کن افراد و از هر جمع بگشا سمع را

فتنه بیدار است و امنیت بخواب و عدل مات

بر طبیعت واگذار امروز قلع و قمع را

«حاجبا» ویران شد ایران از چه؟ از کردار زشت

آستین از چشم خونین گیر و بفشان دمع را

 
sunny dark_mode