روی و موی تو، ای تو رب و رب
چون بیاض صبح در سواد شب
تاخت عشق تو، بر حصار دل
همچو برعجم لشگر عرب
بی سبب به عقل عاشقا مخند
زانکه عقل شد عشق را سبب
مدعی تو را، گر ستاره ایست
بینم آشکار شکل ذو ذنب
یکتن از رسل غیر تو نکرد
سحر از دو چشم معجز از دو لب
باش بنده پیر می فروش
چون نواکند بنده عنب
ای که طالبی علم و عشق را
نیمه شب به صدق از خدا طلب
خوانده خویش را قطب الخریف
کو نداندی اقطب از قطب
نی فصاحت است خصم را نه صدق
کس نچیده است از حطب رطب
هست چون عروس علم من عریس
با عروس بکر چون کند عزب
علم راست فخر و زادب شرف
حبذا، ز علم بخ بخ از ادب
ضد صلح شد آنکه را بود
جهل بوالحکم عذر بولهب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.