در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها سعدی مصرع یا بیتی از ظهیر فاریابی را عیناً نقل قول کرده است:
-
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۵ - مدح محمد بن سعد بن ابوبکر :: ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۱
سعدی (بیت ۲۲): چه حاجت که نه کرسی آسمان - نهی زیر پای قزل ارسلان
ظهیر فاریابی (بیت ۱۵): نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای - تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان دهد
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:از هر چه میرود، سخنِ دوست خوشتر است - پیغام آشنا، نفَسِ روحپرور است
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶:گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست - خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:عیب یاران و دوستان هنر است - سخن دشمنان نه معتبر است
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷:رویت از حسن در جهان سمر است - عقد زلفت نشیمن قمر است
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟ - ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۶:پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین - تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:یارا بهشت صحبت یاران همدم است - دیدار یار نامتناسب جهنم است
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳:گفتم چه کردهام که نگاهم نمیکنی؟ - وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۰:شاها درِ تو قبله شاهان عالم است - گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:بخت جوان دارد آن که با تو قرین است - پیر نگردد که در بهشت برین است
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۱:آنک به حق داور زمان وزمین است - خسرو پیروز بخت نصرة دین است
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:جان من! جان من فدای تو باد - هیچت از دوستان نیاید یاد
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۵:هر که دندان به خویشتن بنهاد - خیر دیگر به کس نخواهد داد
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:گر تضرع کنی و گر فریاد - دزد زر باز پس نخواهد داد
ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۴:ای به عیدی دلم به روی تو شاد - عید را روی تو مبارک باد
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:کدام چاره سگالم که با تو درگیرد - کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۳۳:سر اکابر آفاق شمس دولت و دین - تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کسی که روی تو دیدهست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب - که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۳۸:خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین - که عقل محض سلیمان ثانیت خواند
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمیباید - جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بیعدم نبود هر چه در وجود آید
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴۸:ایا نموده به صد علم در جهان معجز - تویی که دهر نظیر تو نیز ننماید
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:رها نمیکند ایام در کنار منش - که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۴:هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش - کجا به چشم در آید شکست حال منش؟
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:خوش است درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نماند جانور از وحش و طَیْر و ماهی و مور - که بر فلک نشد از بیمرادی افغانش
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۳:ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش - مه دو هفته پدید آمد از گریبانش
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:رفتی و نمیشوی فراموش - میآیی و میروم من از هوش
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۶:میمون و مبارک است شاها - عزمت که جهان ازوست پر جوش
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شدهست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانهای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۷:پناه اهل هنر پیشوای روی زمین - توراست چرخ نکوخواه و بخت خیراندیش
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۰:قدوم ماه مبارک مبارک است به فال - که باد بر ملک بحر و بر مبارک سال
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مُستریح و به افسوس میرود ایام
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳:خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴:ضرورت است که آحاد را سَری باشد - وگرنه مُلک نگیرد بههیچروی نظام
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هر آن که گردشِ گیتی به کینِ او برخاست - به غیرِ مصلحتش رهبری کند ایّام
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۲:سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام - به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۲:پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین - تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳:مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه مینگرم شاهدست در نظرم
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۴:چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم - مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷۸:شنید بنده که فرمانده جهان می گفت - که غم مخور تو که تیمار کارتو ببرم
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:سالک راه خدا پادشه ملک سخن - ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۷:منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم - بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:بکن چندان که خواهی جور بر من - که دستت بر نمیدارم ز دامن
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۷:دلت خوش باد و چشم از بخت روشن - به کام دوستان و رغم دشمن
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۱:خلافِ رایِ سلطان رای جُستن - به خونِ خویش باشد دست شستن
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۸:شبانی با پدر گفت: ای خردمند - مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۸۵:خداوندا تویی کز روی رفعت - سپهرت تخت زیبد،مِهر،گَژزَن
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:نشان بخت بلند است و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۲:شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون - حدیث حسن تو می رفت و الحدیث شجون
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:بخت آیینه ندارم که در او مینگری - خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱:خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس - بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲:دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت - گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری
سعدی » گلستان » دیباچه:ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند - تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۶:دوش آوازه درافکند نسیم سحری - که عروسان چمن راست گهِ جلوه گری
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۵:هر کجا تازه بخندید گل رخساری - بر رخم بشکفد از خون جگر گلزاری
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت میدهد یاری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیدهام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۳:نباشدت نفسی در سر آن کله داری - که سر به کلبه احزان ما فرود آری
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۴:زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری - مسلم است تو را نوبت جهانداری
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۷:خدایگان اکابر بهاء دولت دین - تو را رسد به جهان سروری و سر داری
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی - کنند در قدمت عاشقان سراندازی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:امیدوارم اگر صد رهم بیندازی - که بار دیگرم از روی لطف بنوازی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:تو خود به صحبت امثال ما نپردازی - نظر به حال پریشان ما نیندازی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه میکند به انبازی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه میکند به انبازی
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۷:سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی - که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:بزرگوارا دنیا ندارد آن عظمت - که هیچکس را زیبد بدان سرافرازی
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:ز لفظ من که رساند به سمع خسرو شرق - که ای کمینه خطابت شهنشه غازی
-
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، رویتُرُشکرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمانسرایِ دهقانی
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیدهای که چه سختی همیرسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۹:در این هوس که من افتاده ام به نادانی - مرا به جان خطر است از غم تو تا دانی
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴:سر ملوک جهان شهریار روی زمین - به دست و دل،حسد بحر و غیرت کانی
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:چشمی دارم همیشه بر صورت دوست - با دیده مرا خوش است چون دوست دروست
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای افکند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند - چشمم به دهان واعظ و گوش به پند
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:گویند مرو در پی آن سرو بلند - انگشتنمای خلق بودن تا چند؟
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای فکند
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۱:پند است خطاب مهتران آن گه بند - چون پند دهند و نشنوی بند نهند
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹:ای شب،نه ز زلف اوست بر پای تو بند - پس دیر و دراز درکشیدی تا چند؟
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱:در دست غم تو بودم ای سرو بلند - شبها به امید روز شادی خرسند
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:کس با تو عدو محاربت نتواند - زیرا که گرفتار کمندت ماند
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند - هر یک به مراد خویشتن ملکی راند
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:نه هر که ستم بر دگری بتواند - بیباک چنانکه میرود میراند
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:دل فصل ربیع را چو جان می داند - وز نغمه بلبل به عجب می ماند
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود؟
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:بر خوان امید فلک جامه کبود - یک گرده پر نمک چو رویت ننمود
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان میآید - دل تنگ مکن که دوست میفرماید
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان میآید - دلتنگ مشو که دوست میفرماید
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر میفرماید - وین نفسِ حریص را شکَر میباید
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:این خط که همی رخ تو را آراید - طوطی ست که بر بوی شکر می آید
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰:در مستی اگر زمن گناهی آید - شاید که دلت سوی جفا نگراید
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸:شاها به تو دارد همه آفاق نیاز - برخیز جهان بگیر و بخرام و بتاز
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹:اندر هوس تو صرف شد عمر دراز - در عشق تو کس نباشدم محرم راز
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:ای ماه شبافروز شبستانافروز - خرم تن آنکه با تو باشد شب و روز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:یا روی به کنج خلوت آور شب و روز - یا آتش عشق بر کن و خانه بسوز
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶۰:این دل که نگشت بر مرادی پیروز - با من به زبان حال گفت از سر سوز
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:یاران به سماع نای و نی جامهدران - ما، دیده به جایی متحیر نگران
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:ای دل مشو اندر خط این خوش پسران - هر عشوه که زلفشان فروشد مخر آن
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳:چون جاه و جلال و حسن و رنگ آمد و بو - آخر دل آدمی نه سنگست و نه رو
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۰:ای زلف درازت اصل گمراهی ازو - در معرض فتنه مرغ تا ماهی ازو
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمیآیی آه
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴:گر عارضه ای روی نمودت ای شاه، - خوش باش کزو نیافت نقصان به تو راه!
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵:در ثورگه ست خانه طالع شاه - نشگفت اگر سیاه شد چهره ماه
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی - سرمست هوی و پایبند هوسی
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۳:ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی - بی نوبت تو مباد عالم نفسی
-
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:گر دولت و بخت باشد و روزبهی - در پای تو سر ببازم ای سرو سهی
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:تا دل به غرور نفس شیطان ندهی - کز شاخ بدی کس نخورد بار بهی
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی - آن است جوابش که: جوابش ندهی
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹:معشوق هزار دوست را دل ندهی - ور میدهی آن دل به جدایی بنهی
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸:رخساره نازنینت ای سرو سهی - هم نام سعادت است و هم روز بهی
-
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:گناه کردن پنهان به از عبادت فاش - اگر خدای پرستی هواپرست مباش
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۴:خدایگان جهان شهریار دریا دل - توراست دست گهر بخش و لفظ لؤلؤ پاش
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهادهست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه میگذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۶:دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد - امید ده که ز وصل تو کی رسد به مراد؟
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۱۷:مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد - که هریکی به دگرگونه داردم ناشاد
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۲۷:سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین - تویی که همت تو هست با فلک همزاد
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۲۸:خدایگان کرام جهان رضی الدین - تویی که همت تو هست با فلک همزاد
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید:فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ - یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۰:ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد - از کاینات ذات تو را اختیار کرد
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استادهام به استغفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۴:سپیده دم که زند ابر خیمه در گلزار - گل از سراچه خلوت رود به صُفه بار
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۹:کراست زهره که با این دل ز صبر نفور - در افکند سخنی از وداع نیشابور
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۰:سپیده دم که شدم محرم سرای سرور - شنیدم آیت « تو بو الی الله » از لب حور
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۱:گهی که بار دهد شاه بر سریر سرور - که باد تا به قیامت به عهد او معمور
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بیمغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۹:ایا شهی که فلک را مهار در بینی - کشد وفاق تو همچون شتر نشیب و فراز
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۰:پناه ملت و داعی خلق نصرة دین - تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو میخراشد دل
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۱:نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل - درآمد از درم آن ماه روی مهر گسل
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۹:گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان - ماند به عرصه حرم و روضه جنان
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۹:مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه - نوید عاطفت آورد از آستانه شاه
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۰:زمانه داور کشور گشای نصرت دین - ایا ضمیر تو از راز روزگار آگاه
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند:ای که پنجاه رفت و در خوابی - مگر این پنج روزه دریابی
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۵:هر که بیمشورت کند تدبیر - غالبش بر غرض نیاید تیر
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۶:ای پسندیده حیف بر درویش - از برای قبول و منصب خویش
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۱:ای زبردستِ زیردستآزار - گرم تا کی بماند این بازار؟
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۷:گر نشیند فرشتهای با دیو - وحشت آموزد و خیانت و ریو
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷۸:ای ظفر موکب تو را بر پی - دو جهان پیش همتت لا شی
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۶:ای ز آثار گرد موکب تو - غصه ها خورده مشک تاتاری
-
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز:به نوبتاند ملوک اندرین سپنج سرای - کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶:نداند آنکه درآورد دوستان از پای - که بیخلاف بجنبند دشمنان از جای
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:نه هر که موی شکافد به تیر جوشنخای - به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۹۵:خدایگانا صدور زمانه شمس الدین - ایا چو نور خرد رای تو جهان آرای
-
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:درویش که حلقهٔ دری زد یک بار - دیگر غم او مخور که درها بسیار
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:تو بر سرِ قدرِ خویشتن باش و وقار - بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵:قاضی چو به رشوت بخورد پنج خیار - ثابت کند از بهر تو ده خربزهزار
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱:با خار قناعت ار بسازی یکبار - در هر قدمی برویدت صد گلزار
-
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۱:ای کرده گرد ماه ز شب خرمن - گریان ز حسرت تو چو باران من
-
سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۱ - و له فیالغزل:فاح نشر الحمی و هب النسیم - و ترانی من فرط وجدی اهیم
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۸۳:تاج بخش جهان سکندر وقت - ای سزاوار افسر و دیهیم
-
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:گر مرا بیتو در بهشت برند - دیده از دیدنش بخواهم دوخت
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴:هر که پرهیز و علم و زهد فروخت - خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵:ای تو را در وجوه شمع و شکر - نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت
-
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۹:گفتم به ره ببینم و دامن بگیرمش - کای رشک آفتاب جمال منیر تو
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۷:ای مهر و مه نتیجه رای منیر تو - حل کرده عقدهای فلک را ضمیر تو
-
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴:قیامتست سفر کردن از دیار حبیب - مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸:مباش غره به گفتار مادح طماع - که دام مکر نهاد از برای صید نصیب
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴:خدایگانا شاگرد رای توست قضا - ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷:عیب آنان مکن که پیش ملوک - پشت خم میکنند و بالا راست
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:راستی موجبِ رضایِ خداست - کس ندیدم که گم شد از رهِ راست
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:نانم افزود و آبرویم کاست - بینوایی بِهْ از مذلّتِ خواست
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۳:هر که در خردیش ادب نکنند - در بزرگی فلاح از او برخاست
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳:حلقه زلف یار ، دام بلاست - دل درو بسته ایم عین خطاست
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است:به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴۹:به خواب دوش چنان دیدمی که صدر جهان - بخواند پیشم و تشریف داد و زر بخشید
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۰:مربی فضلای زمانه شمس الدین - تویی که قفل امل را سخای توست کلید
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:بود در خاطرم که یک چندی - گرچه هستم به اصل و دانش خر
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۳:زخم بالای یکدگر بزنند - بخراشند و مرهمی نکنند
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱:زنِ بد در سرایِ مردِ نکو - هم در این عالم است دوزخِ او
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:پادشاهی پسر به مکتب داد - لوح سیمینش بر کنار نهاد
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۸:ای زسعی تو برافراخته سر - دین یزدان و شرع پیغمبر
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه مینالی - وز چه فریاد میکنی هموار
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بیادبی - دگر از وی امید خیر مدار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیکمرد انگار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیمخوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بیشک آسودهتر کند رفتار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۶:ای جهان را به تیغ داده قرار - کرده شاهان به بندگیت اقرار
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۵:در ابتدای کون جهان آفریدگار - بر نام خسرو از پی این عقد نامدار
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۷:چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار - آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار
-
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۵:هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم - اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۳:ای بر زده به تقویت ملک آستین - سلطان بر حقیقتی و شاه راستین
-
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۹:سخن زید نشنوی بر عمرو - تا ندانی نخست باطن امر
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۱:همه دانند لشکر و میران - که جوانی نیاید از پیران
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:تا توانم دلت به دست آرم - ور بیازاری ام نیازارم
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۷:ای قبای سپهر آمده تنگ - از چه؟ از رشک حلقه کمرت
-
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۵:بیچاره که در میان دریا افتاد - مسکین چه کند که دست و پایی نزند
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:انگور نوآورده ترش طعم بود - روزی دو سه صبر کن که شیرین گردد
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶:گفتم که مگر دل نه چو دلدار آید - تا در غم و شادیی مرا یاد آمد
-
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۱:غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد - ازو درست نیاید غم غریبان خورد
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱:مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد - که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۳۲:جمال دین سر احرار روزگار حسن - ایا به جنب بزرگیت صحن عالم خرد
-
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۴:هر که آمد بر خدای قبول - نکند هیچش از خدا مشغول
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۶۹:ای مثال تو را زمین و زمان - کرده از راه امتثال مثول
-
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:کس نیاید به زیرِ سایهٔ بوم - ور همای از جهان شود معدوم
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۸۲:افتخار زمانه شمس الدین - ای چو عنقا نظیر تو معدوم
-
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست - بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست - چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست
ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸:گر یار بداندی کِم اندر دل چیست - یا گفت بیارمی که دلدارم کیست
-
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:مکن فراخرَوی در عمل، اگر خواهی - که وقتِ رفعِ تو، باشد مجالِ دشمن تنگ
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۸:چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ - زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ
-
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:مسکینخر اگر چه بیتمیز است - چون بار همیبَرَد عزیز است
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۳:ای بر سر ساکنان گردون - گسترده همای دولتت پر
-
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هنروَر چو بختش نباشد به کام - به جایی روَد کش ندانند نام
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۳:هوالعید یسقی بکاس المدام - هنیئالمن فاق کل الانام
-
سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار
ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۵۲:عمادالدین تو آن تقدیر حکمی - که با قدرت فلک را نیست مقدار