شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است
مقصود آفرینش عالم تویی از آنک
ذات مطهرت سبب نظم عالم است
هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است
هم جان جن وانس به یاد تو خرم است
عالم به توست زنده که تو جان عالمی
زین غصه جان خصم تو موقوف یک دم است
هرگز نزاید از تو گرانمایه تر گهر
زان آب و گل که مایه ترکیب آدم است
چون مولد مسیح قدومت مبارک است
چون سجدگاه خضر جنابت مکرم است
هرجا که از حوادث گردون جراحت است
آنرا ز بِرّ و لطف تو صدگونه مرهم است
بنمود خنجر تو در احیای ملک و دین
آن خاصیت که در دم عیسی مریم است
از دین مصطفی رمقی مانده بود بس
امروز زنده کرده شاه معظّم است
ای خسروی که قصه یکروزه رزم تو
صد ساله کارنامه کاووس و رستم است
آنجا که نعت صورت خوبان رود ، تو را
دل سوی قد نیزه و گیسوی پرچم است
چندان بریخت خنجر تو خون دشمنان
کاجزای خاک تا به ثری جمله در نم است
فتح وظفر به جوهر تیغ تو قایمند
نی نی که تیغ تو همه فتح مجسم است
نوک سنانت بر ورق نصرت و ظفر
حرفی است کاندرو همه آفاق مُدغَم است
گرصد هزار عید و عروسی است خصم را
با یک سیاست تو همه عین ماتم است
صد کاسه انگبین را یک ذرّه بس بود
زان چاشنی که در بن دندان ارقم است
از روی قوت ارچه جوان است بخت تو
برچرخ پیر از ره رتبت مقدم است
خصمت برای ملک بسی جهد کرد لیک
توفیق،اصل معتبر وباب معظم است
بر رای روشن تو چو خورشید ظاهرست
گردر ضمیر چرخ یکی راز مبهم است
تا چون شهاب با تو فلک دل نهاد راست
همچون هلال قامت اعدات پر خم است
یکتا شده ست رشته شاهی به عهد تو
الحمدلله ارچه که یکتاست محکم است
خصم تو گر ز ذرّه فزون است در عدد
با آفتاب تیغ تو از ذرّه ای کم است
چون تو به کام خویش رسیدی از ین سپس
گر خصم گرددت همه گیتی که را غم است؟
برتخت ملک رفت سلیمان کنون چه باک؟
گرصد هزار دیو طلبکارِ خاتم است
خرم نشین همیشه وبرخور ز مملکت
کاسباب خرّمی همه پیشت فراهم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است
حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است
در عالم از فراغت خاطر اثر نماند
آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟
در مدت جوانی و در عهد کودکی
[...]
ای شاه بانوی ایران به هفت جد
اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است
بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر
شروان شه از کمال سلیمان دوم است
خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست
[...]
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمیست
[...]
تا دور آفرینش و تا عمر عالم است
پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است
گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق
پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است
آدم تویی به نقد و گر ناقدی تو را
[...]
گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است
ما را چه سود، چون دل ما بسته غم است
چون باد صبح کرد غم آباد کاینات
بسیار جسته ایم، دلی شادمان کم است
جز سیل غم نبارد ازین سقف نیلگون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.