گنجور

 
ظهیر فاریابی

ای تو را در وجوه شمع و شکر

نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت

چشم گردون ندید روی وجود

تا قضا شمع دولتت بفروخت

هین که پروانه های وعده تو

جمله در شمع انتظار بسوخت