شماره ۱ - آتش دل: به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر - که هر که در صف باغ است صاحب هنریست
شماره ۲: ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن - دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
شماره ۳: ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن - مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
شماره ۴: ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن - روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
شماره ۵: ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن - تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن
شماره ۶: ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن - نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن
شماره ۷ - آرزوی پرواز: کبوتر بچهای با شوق پرواز - بجرئت کرد روزی بال و پر باز
شماره ۸ - آرزوی مادر: جهاندیده کشاورزی به دشتی - به عمری داشتی زرعی و کشتی
شماره ۹ - آسایش بزرگان: شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست: - برای خاطر بیچارگان نیاسودن
شماره ۱۰ - آشیان ویران: از ساحت پاک آشیانی - مرغی بپرید سوی گلزار
شماره ۱۱ - آئین آینه: وقت سحر، به آینهای گفت شانهای - کاوخ! فلک چه کجرو و گیتی چه تندخوست
شماره ۱۲ - احسان بی ثمر: بارید ابر بر گل پژمردهای و گفت - کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
شماره ۱۳ - ارزش گوهر: مرغی نهاد روی به باغی ز خرمنی - ناگاه دید دانه لعلی به روزنی
شماره ۱۴ - از یک غزل: بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت - سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
شماره ۱۵ - اشک یتیم: روزی گذشت پادشهی از گذرگهی - فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
شماره ۱۶ - امروز و فردا: بلبل آهسته به گل گفت شبی - که مرا از تو تمنائی هست
شماره ۱۷ - امید و نومیدی: به نومیدی، سحرگه گفت امید - که کس ناسازگاری چون تو نشنید
شماره ۱۸ - اندوه فقر: با دوک خویش، پیرزنی گفت وقت کار - کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
شماره ۱۹ - ای رنجبر: تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر - ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر
شماره ۲۰ - ای گربه: ای گربه، ترا چه شد که ناگاه - رفتی و نیامدی دگر بار
شماره ۲۱ - ای مرغک: ای مرغک خرد، ز اشیانه - پرواز کن و پریدن آموز
شماره ۲۲ - باد بروت: عالمی طعنه زد به نادانی - که بهر موی من دو صد هنر است
شماره ۲۳ - بازی زندگی: عدسی وقت پختن، از ماشی - روی پیچید و گفت این چه کسی است
شماره ۲۴ - بام شکسته: بادی وزید و لانه خردی خراب کرد - بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری
شماره ۲۵ - بلبل و مور: بلبلی از جلوه گل بی قرار - گشت طربناک بفصل بهار
شماره ۲۶ - برف و بوستان: به ماه دی، گلستان گفت با برف - که ما را چند حیران میگذاری
شماره ۲۷ - برگ گریزان: شنیدستم که وقت برگریزان - شد از باد خزان، برگی گریزان
شماره ۲۸ - بنفشه: بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش - که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت
شماره ۲۹ - بهای جوانی: خمید نرگس پژمردهای ز انده و شرم - چو دید جلوه گلهای بوستانی را
شماره ۳۰ - بهای نیکی: بزرگی داد یک درهم گدا را - که هنگام دعا یاد آر ما را
شماره ۳۱ - بی آرزو: بغاری تیره، درویشی دمی خفت - دران خفتن، باو گنجی چنین گفت
شماره ۳۲ - بی پدر: به سر خاک پدر، دخترکی - صورت و سینه بناخن میخست
شماره ۳۳ - پایمال آز: دید موری در رهی پیلی سترگ - گفت باید بود چون پیلان بزرگ
شماره ۳۴ - پایه و دیوار: گفت دیوار قصر پادشهی - که بلندی، مرا سزاوار است
شماره ۳۵ - پیام گل: به آب روان گفت گل کز تو خواهم - که رازی که گویم به بلبل بگوئی
شماره ۳۶ - پیک پیری: ز سری، موی سپیدی روئید - خندهها کرد بر او موی سیاه
شماره ۳۷ - پیوند نور: بدامان گلستانی شبانگاه - چنین میکرد بلبل راز با ماه
شماره ۳۸ - تاراج روزگار: نهال تازه رسی گفت با درختی خشک - که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست
شماره ۳۹ - توانا و ناتوان: در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی - کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی
شماره ۴۰ - توشه پژمردگی: لالهای با نرگس پژمرده گفت - بین که ما رخساره چون افروختیم
شماره ۴۱ - تهیدست: دختری خرد، بمهمانی رفت - در صف دخترکی چند، خزید
شماره ۴۲ - تیر و کمان: گفت تیری با کمان، روز نبرد - کاین ستمکاری تو کردی، کس نکرد
شماره ۴۳ - تیرهبخت: دختری خرد، شکایت سر کرد - که مرا حادثه بی مادر کرد
شماره ۴۴ - تیمارخوار: گفت ماهیخوار با ماهی ز دور - که چه میخواهی ازین دریای شور
شماره ۴۵ - جامه عرفان: به درویشی، بزرگی جامهای داد - که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد
شماره ۴۶ - جان و تن: کودکی در بر، قبائی سرخ داشت - روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت
شماره ۴۷ - جمال حق: نهان شد از گل زردی گلی سپید که ما - سپید جامه و از هر گنه مبرائیم
شماره ۴۸ - جولای خدا: کاهلی در گوشهای افتاد سست - خسته و رنجور، اما تندرست
شماره ۴۹ - چند پند: کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد - سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد
شماره ۵۰ - حدیث مهر: گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری - کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری
شماره ۵۱ - حقیقت و مجاز: بلبلی شیفته میگفت به گل - که جمال تو چراغ چمن است
شماره ۵۲ - خاطر خشنود: بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین - قبیله تو بسی تیرهروز و ناشادند
شماره ۵۳ - خوان کرم: بر سر راهی، گدائی تیرهروز - نالهها میکرد با صد آه و سوز
شماره ۵۴ - خون دل: مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد - ناگه ز دست چرخ بپایش رسید سنگ
شماره ۵۵ - درخت بی بر: آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز - از جور تبر، زار بنالید سپیدار
شماره ۵۶ - دریای نور: بالماس میزد چکش زرگری - بهر لحظه میجست از آن اخگری
شماره ۵۷ - دزد خانه: حکایت کرد سرهنگی به کسری - که دشمن را ز پشت قلعه راندیم
شماره ۵۸ - دزد و قاضی: برد دزدی را سوی قاضی عسس - خلق بسیاری روان از پیش و پس
شماره ۵۹ - دکان ریا: اینچنین خواندم که روزی روبهی - پایبند تله گشت اندر رهی
شماره ۶۰ - دو محضر: قاضی کشمر ز محضر، شامگاه - رفت سوی خانه با حالی تباه
شماره ۶۱ - دو همدرد: بلبلی گفت به کنج قفسی - که: چنین روز، مرا باور نیست
شماره ۶۲ - دو همراز: در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت - که روز گشت و شنا کردن و جهیدن نیست
شماره ۶۳ - دیدن و نادیدن: شبی بمردمک چشم، طعنه زد مژگان - که چند بی سبب از بهر خلق کوشیدن
شماره ۶۴ - دیده و دل: شکایت کرد روزی دیده با دل - که کار من شد از جور تو مشکل
شماره ۶۵ - دیوانه و زنجیر: گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای - عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
شماره ۶۶ - ذره: شنیدهاید که روزی بچشمه خورشید - برفت ذره بشوقی فزون بمهمانی
شماره ۶۷ - ذره و خفاش: در آنساعت که چشم روز میخفت - شنیدم ذره با خفاش میگفت
شماره ۶۸ - راه دل: ای که عمریست راه پیمائی - بسوی دیده هم ز دل راهی است
شماره ۶۹ - رفوی وقت: گفت سوزن با رفوگر وقت شام - شب شد و آخر نشد کارت تمام
شماره ۷۰ - رنج نخست: خلید خار درشتی بپای طفلی خرد - بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست
شماره ۷۱ - روباه نفس: ز قلعه، ماکیانی شد به دیوار - بناگه روبهی کردش گرفتار
شماره ۷۲ - روح آزاد: تو چو زری، ای روان تابناک - چند باشی بسته زندان خاک
شماره ۷۳ - روح آزرده: به شکوه گفت جوانی فقیر با پیری - به روزگار، مرا روی شادمانی نیست
شماره ۷۴ - روش آفرینش: سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت - که بی من، کس از چه ننوشیده آبی
شماره ۷۵ - زاهد خودبین: آن نشنیدید که در شیروان - بود یکی زاهد روشن روان
شماره ۷۶ - سپید و سیاه: کبوتری، سحر اندر هوای پروازی - ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید
شماره ۷۷ - سختی و سختیها: نهفتن به عمری غم آشکاری - فکندن به کشت امیدی شراری
شماره ۷۸ - سرنوشت: به جغذ گفت شبانگاه طوطی از سر خشم - که چند بایدت اینگونه زیست سرگردان
شماره ۷۹ - سرود خارکن: به صحرا، سرود اینچنین خارکن - که از کندن خار، کس خوار نیست
شماره ۸۰ - سر و سنگ: نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی - یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر
شماره ۸۱ - سعی و عمل: براهی در، سلیمان دید موری - که با پای ملخ میکرد زوری
شماره ۸۲ - سفر اشک: اشک طرف دیده را گردید و رفت - اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
شماره ۸۳ - سیه روی: بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ - که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی
شماره ۸۴ - شاهد و شمع: شاهدی گفت بشمعی کامشب - در و دیوار، مزین کردم
شماره ۸۵ - شب: شباهنگام، کاین فیروزه گلشن - ز انوار کواکب، گشت روشن
شماره ۸۶ - شباویز: چو رنگ از رخ روز، پرواز کرد - شباویز، نالیدن آغاز کرد
شماره ۸۷ - شرط نیکنامی: نیکنامی نباشد، از ره عجب - خنگ آز و هوس همی راندن
شماره ۸۸ - شکایت پیرزن: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت - کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست
شماره ۸۹ - شکسته: با بنفشه، لاله گفت ای بیخبر - طرف گلشن را منظم کردهاند
شماره ۹۰ - شکنج روح: بزندان تاریک، در بند سخت - بخود گفت زندانی تیرهبخت
شماره ۹۱ - شوق برابری: نارونی بود به هندوستان - زاغچهای داشت در آن آشیان
شماره ۹۲ - صاعقه ما، ستم اغنیاست: برزگری پند به فرزند داد - کای پسر، این پیشه پس از من تراست
شماره ۹۳ - صاف و درد: غنچهای گفت به پژمرده گلی - که ز ایام، دلت زود آزرد
شماره ۹۴ - صید پریشان: شنیدم بود در دامان راغی - کهن برزیگری را، تازه باغی
شماره ۹۵ - طفل یتیم: کودکی کوزهای شکست و گریست - که مرا پای خانه رفتن نیست
شماره ۹۶ - طوطی و شکر: تاجری در کشور هندوستان - طوطئی زیبا خرید از دوستان
شماره ۹۷ - عشق حق: عاقلی، دیوانهای را داد پند - کز چه بر خود میپسندی این گزند
شماره ۹۸ - عمر گل: سحرگه، غنچهای در طرف گلزار - ز نخوت، بر گلی خندید بسیار
شماره ۹۹ - عهد خونین: به بام قلعهای، باز شکاری - نمود از ماکیانی خواستگاری
شماره ۱۰۰ - عیبجو: زاغی به طرف باغ، به طاووس طعنه زد - کین مرغ زشت روی چه خودخواه و خودنماست
شماره ۱۰۱ - غرور نیکبختان: ز دامی دید گنجشگی همائی - همایون طالعی، فرخنده رائی
شماره ۱۰۲ - فرشته انس: در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست - در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
شماره ۱۰۳ - فریاد حسرت: فتاد طائری از لانه و ز درد تپید - بزیر پر چو نگه کرد، دید پیکانی است
شماره ۱۰۴ - فریب آشتی: ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت - که چند دشمنی از بهر حرص و آز کنیم
شماره ۱۰۵ - فلسفه: نخودی گفت لوبیائی را - کز چه من گردم این چنین، تو دراز
شماره ۱۰۶ - قائد تقدیر: کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست - کای خودپسند، با منت این بدسری چراست
شماره ۱۰۷ - قدر هستی: سرو خندید سحر، بر گل سرخ - که صفای تو به جز یکدم نیست
شماره ۱۰۸ - قلب مجروح: دی، کودکی بدامن مادر گریست زار - کز کودکان کوی، به من کس نظر نداشت
شماره ۱۰۹ - کارآگاه: گربه پیری، ز شکار اوفتاد - زار بنالید و نزار اوفتاد
شماره ۱۱۰ - کارگاه حریر: به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون - که کار کردن بیمزد، عمر باختن است
شماره ۱۱۱ - کاروان چمن: گفت با صید قفس، مرغ چمن - که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
شماره ۱۱۲ - کارهای ما: نخوانده فرق سر از پای، عزم کو کردیم - نکرده پرسش چوگان، هوای گو کردیم
شماره ۱۱۳ - کرباس و الماس: یکی گوهر فروشی، ثروت اندوز - بدست آورد الماسی دل افروز
شماره ۱۱۴ - کعبه دل: گه احرام، روز عید قربان - سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
شماره ۱۱۵ - کمان قضا: موشکی را به مهر، مادر گفت - که بسی گیر و دار، در ره ماست
شماره ۱۱۶ - کوته نظر: شمع بگریست گه سوز و گداز - کاز چه پروانه ز من بیخبر است
شماره ۱۱۷ - کودک آرزومند: دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند - مانیم ما همیشه بتاریک خانهای
شماره ۱۱۸ - کوه و کاه: بچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاه - بخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباه
شماره ۱۱۹ - کیفر بی هنر: بخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفت - که ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذر
شماره ۱۲۰ - گذشته بیحاصل: کاشکی، وقت را شتاب نبود - فصل رحلت در این کتاب نبود
شماره ۱۲۱ - گرگ و سگ: پیام داد سگ گله را، شبی گرگی - که صبحدم بره بفرست، میهمان دارم
شماره ۱۲۲ - گرگ و شبان: شنیدستم یکی چوپان نادان - بخفتی وقت گشت گوسفندان
شماره ۱۲۳ - گره گشای: پیرمردی، مفلس و برگشته بخت - روزگاری داشت ناهموار و سخت
شماره ۱۲۴ - گریه بی سود: باغبانی، قطرهای بر برگ گل - دید و گفت این چهره جای اشک نیست
شماره ۱۲۵ - گفتار و کردار: به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان - ندیدهام چو تو هیچ آفریده، سرگردان
شماره ۱۲۶ - گل بی عیب: بلبلی گفت سحر با گل سرخ - کاینهمه خار به گرد تو چراست
شماره ۱۲۷ - گل پژمرده: صبحدم، صاحبدلی در گلشنی - شد روان بهر نظاره کردنی
شماره ۱۲۸ - گل پنهان: نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت - مپوش روی، بروی تو شادمان شدهایم
شماره ۱۲۹ - گل خودرو: بطرف گلشنی، در نوبهاری - گلی خودرو، دمید از جو کناری
شماره ۱۳۰ - گل سرخ: گل سرخ، روزی ز گرما فسرد - فروزنده خورشید، رنگش ببرد
شماره ۱۳۱ - گل و خار: در باغ، وقت صبح چنین گفت گل به خار - کز خویش، هیچ نایدت ای زشت روی عار
شماره ۱۳۲ - گل و خاک: صبحدم، تازه گلی خودبین گفت - کاز چه خاک سیهم در پهلوست
شماره ۱۳۳ - گل و شبنم: گلی، خندید در باغی سحرگاه - که کس را نیست چون من عمر کوتاه
شماره ۱۳۴ - گله بیجا: گفت گرگی با سگی، دور از رمه - که سگان خویشند با گرگان، همه
شماره ۱۳۵ - گنج ایمن: نهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجی - بخنده گفت، شهان را چنین کلاهی نیست
شماره ۱۳۶ - گنج درویش: دزد عیاری، بفکر دستبرد - گاه ره میزد، گهی ره میسپرد
شماره ۱۳۷ - گوهر اشک: آن نشنیدید که یک قطره اشک - صبحدم از چشم یتیمی چکید
شماره ۱۳۸ - گوهر و سنگ: شنیدستم که اندر معدنی تنگ - سخن گفتند با هم، گوهر و سنگ
شماره ۱۳۹ - لطف حق: مادر موسی، چو موسی را به نیل - در فکند، از گفته رب جلیل
شماره ۱۴۰ - مادر دوراندیش: با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان - کای کودکان خرد، گه کارکردن است
شماره ۱۴۱ - مرغ زیرک: یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی - نظر کرد روزی، بگسترده دامی
شماره ۱۴۲ - مست و هشیار: محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت - مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
شماره ۱۴۳ - معمار نادان: دید موری طاسک لغزندهای - از سر تحقیر، زد لبخندهای
شماره ۱۴۴ - مناظره: شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت - گه مناظره، یک روز بر سر گذری
شماره ۱۴۵ - مور و مار: با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار - کاز ضعف و بیخودی، تو چنین خردی و نزار
شماره ۱۴۶ - نا آزموده: قاضی بغداد، شد بیمار سخت - از عدالتخانه بیرون برد رخت
شماره ۱۴۷ - نا اهل: نوگلی، روزی ز شورستان دمید - خار، آن گل دید و رو در هم کشید
شماره ۱۴۸ - ناتوان: جوانی چنین گفت روزی به پیری - که چون است با پیریت زندگانی
شماره ۱۴۹ - نامه به نوشیروان: بزرگمهر، به نوشینروان نوشت که خلق - ز شاه، خواهش امنیت و رفاه کنند
شماره ۱۵۰ - نشان آزادگی: به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی - ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است
شماره ۱۵۱ - نغمه خوشهچین: از درد پای، پیرزنی ناله کرد زار - کامروز، پای مزرعه رفتن نداشتم
شماره ۱۵۲ - نغمه رفوگر: شب شد و پیر رفوگر ناله کرد - کای خوش آن چشمی که گرم خفتن است
شماره ۱۵۳ - نغمه صبح: صبح آمد و مرغ صبحگاهی - زد نغمه، بیاد عهد دیرین
شماره ۱۵۴ - نکتهای چند: هر که با پاکدلان، صبح و مسایی دارد - دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
شماره ۱۵۵ - نکوهش بیجا: سیر یک روز طعنه زد به پیاز - که تو مسکین چقدر بدبویی
شماره ۱۵۶ - نکوهش بیخبران: همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت - که این گروه، چه بیهمت و تن آسانند
شماره ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده: جعل پیر گفت با انگشت - که سر و روی ما سیاه مکن
شماره ۱۵۸ - نوروز: سپیدهدم، نسیمی روحپرور - وزید و کرد گیتی را معنبر
شماره ۱۵۹ - نهال آرزو: ای نهال آرزو، خوش زی که بار آوردهای - غنچه بی باد صبا، گل بی بهار آوردهای
شماره ۱۶۰ - نیکی دل: ای دل، اول قدم نیکدلان - با بد و نیک جهان، ساختن است
شماره ۱۶۱ - هرچه باداباد: گفت با خاک، صبحگاهی باد - چون تو، کس تیرهروزگار مباد
شماره ۱۶۲ - همنشین ناهموار: آب نالید، وقت جوشیدن - کاوخ از رنج دیگ و جور شرار
شماره ۱۶۳ - یاد یاران: ای جسم سیاه مومیائی - کو آنهمه عجب و خودنمائی
شماره ۱۶۴ - قطعه: ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی - جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی
شماره ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سرودهام: پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل - تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
شماره ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام: اینکه خاک سیهش بالین است - اختر چرخ ادب پروین است
شماره ۱۶۷ - قطعه: ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم - کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست
شماره ۱۶۸ - قطعه مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل: از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل - تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
شماره ۱۶۹ - قطعه: گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو - آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شماره ۱۷۰ - قطعه: بیرنج، زین پیاله کسی می نمیخورد - بیدود، زین تنور به کس نان نمیدهند
شماره ۱۷۱ - بیت: خیال آشنائی بر دلم نگذشته بود اول - نمیدانم چه دستی طرح کرد این آشنائی را
شماره ۱۷۲ - بیت: بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن - که فرصتی که ترا دادهاند، بی بدل است
شماره ۱۷۳ - بیت: دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن - تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
شماره ۱۷۴ - بیت: طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد - کیفرش، فرجام بال و پر به خون آلودن است
شماره ۱۷۵ - بیت: با قضا، چیره زبان نتوان بود - که بدوزند، گرت صد دهن است
شماره ۱۷۶ - بیت: دور جهان، خونی خونخوارهاست - محکمه نیک و بد کارهاست
شماره ۱۷۷ - ابیات پراکنده: خیال کژ به کار کژ گواهی است - سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است
شماره ۱۷۸ - بیت: سزای رنجبر گلشن امید، بس است - به دامن چمنی، گلبنی نشانیدن
شماره ۱۷۹ - بیت: به رهنمایی چشم، این ره خطا رفتم - گناه دیده من بود، این خطاکاری
شماره ۱۸۰ - زن در ایران: زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود - پیشهاش جز تیرهروزی و پریشانی نبود
شماره ۱۸۱ - جوجه نافرمان شاعر نامشخص: گفت با جوجه مرغکی هشیار - که ز پهلوی من مرو به کنار