گنجور

 
پروین اعتصامی

شماره ۱ - آتش دل: به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر - که هر که در صف باغ است صاحب هنریست

شماره ۲: ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن - دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن

شماره ۳: ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن - مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن

شماره ۴: ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن - روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

شماره ۵: ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن - تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن

شماره ۶: ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن - نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن

شماره ۷ - آرزوی پرواز: کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز - بجرئت کرد روزی بال و پر باز

شماره ۸ - آرزوی مادر: جهاندیده کشاورزی به دشتی - به عمری داشتی زرعی و کشتی

شماره ۹ - آسایش بزرگان: شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست: - برای خاطر بیچارگان نیاسودن

شماره ۱۰ - آشیان ویران: از ساحت پاک آشیانی - مرغی بپرید سوی گلزار

شماره ۱۱ - آئین آینه: وقت سحر، به آینه‌ای گفت شانه‌ای - کاوخ! فلک چه کجرو و گیتی چه تندخوست

شماره ۱۲ - احسان بی ثمر: بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت - کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم

شماره ۱۳ - ارزش گوهر: مرغی نهاد روی به باغی ز خرمنی - ناگاه دید دانه لعلی به روزنی

شماره ۱۴ - از یک غزل: بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت - سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

شماره ۱۵ - اشک یتیم: روزی گذشت پادشهی از گذرگهی - فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

شماره ۱۶ - امروز و فردا: بلبل آهسته به گل گفت شبی - که مرا از تو تمنائی هست

شماره ۱۷ - امید و نومیدی: به نومیدی، سحرگه گفت امید - که کس ناسازگاری چون تو نشنید

شماره ۱۸ - اندوه فقر: با دوک خویش، پیرزنی گفت وقت کار - کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید

شماره ۱۹ - ای رنجبر: تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر - ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر

شماره ۲۰ - ای گربه: ای گربه، ترا چه شد که ناگاه - رفتی و نیامدی دگر بار

شماره ۲۱ - ای مرغک: ای مرغک خرد، ز اشیانه - پرواز کن و پریدن آموز

شماره ۲۲ - باد بروت: عالمی طعنه زد به نادانی - که بهر موی من دو صد هنر است

شماره ۲۳ - بازی زندگی: عدسی وقت پختن، از ماشی - روی پیچید و گفت این چه کسی است

شماره ۲۴ - بام شکسته: بادی وزید و لانه خردی خراب کرد - بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری

شماره ۲۵ - بلبل و مور: بلبلی از جلوه گل بی قرار - گشت طربناک بفصل بهار

شماره ۲۶ - برف و بوستان: به ماه دی، گلستان گفت با برف - که ما را چند حیران میگذاری

شماره ۲۷ - برگ گریزان: شنیدستم که وقت برگریزان - شد از باد خزان، برگی گریزان

شماره ۲۸ - بنفشه: بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش - که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت

شماره ۲۹ - بهای جوانی: خمید نرگس پژمرده‌ای ز انده و شرم - چو دید جلوه گلهای بوستانی را

شماره ۳۰ - بهای نیکی: بزرگی داد یک درهم گدا را - که هنگام دعا یاد آر ما را

شماره ۳۱ - بی آرزو: بغاری تیره، درویشی دمی خفت - دران خفتن، باو گنجی چنین گفت

شماره ۳۲ - بی پدر: به سر خاک پدر، دخترکی - صورت و سینه بناخن میخست

شماره ۳۳ - پایمال آز: دید موری در رهی پیلی سترگ - گفت باید بود چون پیلان بزرگ

شماره ۳۴ - پایه و دیوار: گفت دیوار قصر پادشهی - که بلندی، مرا سزاوار است

شماره ۳۵ - پیام گل: به آب روان گفت گل کز تو خواهم - که رازی که گویم به بلبل بگوئی

شماره ۳۶ - پیک پیری: ز سری، موی سپیدی روئید - خنده‌ها کرد بر او موی سیاه

شماره ۳۷ - پیوند نور: بدامان گلستانی شبانگاه - چنین میکرد بلبل راز با ماه

شماره ۳۸ - تاراج روزگار: نهال تازه رسی گفت با درختی خشک - که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست

شماره ۳۹ - توانا و ناتوان: در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی - کای هرزه‌گرد بی سر و بی پا چه می‌کنی

شماره ۴۰ - توشه پژمردگی: لاله‌ای با نرگس پژمرده گفت - بین که ما رخساره چون افروختیم

شماره ۴۱ - تهیدست: دختری خرد، بمهمانی رفت - در صف دخترکی چند، خزید

شماره ۴۲ - تیر و کمان: گفت تیری با کمان، روز نبرد - کاین ستمکاری تو کردی، کس نکرد

شماره ۴۳ - تیره‌بخت: دختری خرد، شکایت سر کرد - که مرا حادثه بی مادر کرد

شماره ۴۴ - تیمارخوار: گفت ماهیخوار با ماهی ز دور - که چه میخواهی ازین دریای شور

شماره ۴۵ - جامه عرفان: به درویشی، بزرگی جامه‌ای داد - که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد

شماره ۴۶ - جان و تن: کودکی در بر، قبائی سرخ داشت - روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت

شماره ۴۷ - جمال حق: نهان شد از گل زردی گلی سپید که ما - سپید جامه و از هر گنه مبرائیم

شماره ۴۸ - جولای خدا: کاهلی در گوشه‌ای افتاد سست - خسته و رنجور، اما تندرست

شماره ۴۹ - چند پند: کسی که بر سر نرد جهان قمار نکرد - سیاه روزی و بدنامی اختیار نکرد

شماره ۵۰ - حدیث مهر: گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری - کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری

شماره ۵۱ - حقیقت و مجاز: بلبلی شیفته میگفت به گل - که جمال تو چراغ چمن است

شماره ۵۲ - خاطر خشنود: بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین - قبیله تو بسی تیره‌روز و ناشادند

شماره ۵۳ - خوان کرم: بر سر راهی، گدائی تیره‌روز - ناله‌ها میکرد با صد آه و سوز

شماره ۵۴ - خون دل: مرغی بباغ رفت و یکی میوه کند و خورد - ناگه ز دست چرخ بپایش رسید سنگ

شماره ۵۵ - درخت بی بر: آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز - از جور تبر، زار بنالید سپیدار

شماره ۵۶ - دریای نور: بالماس میزد چکش زرگری - بهر لحظه میجست از آن اخگری

شماره ۵۷ - دزد خانه: حکایت کرد سرهنگی به کسری - که دشمن را ز پشت قلعه راندیم

شماره ۵۸ - دزد و قاضی: برد دزدی را سوی قاضی عسس - خلق بسیاری روان از پیش و پس

شماره ۵۹ - دکان ریا: اینچنین خواندم که روزی روبهی - پایبند تله گشت اندر رهی

شماره ۶۰ - دو محضر: قاضی کشمر ز محضر، شامگاه - رفت سوی خانه با حالی تباه

شماره ۶۱ - دو همدرد: بلبلی گفت به کنج قفسی - که: چنین روز، مرا باور نیست

شماره ۶۲ - دو همراز: در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت - که روز گشت و شنا کردن و جهیدن نیست

شماره ۶۳ - دیدن و نادیدن: شبی بمردمک چشم، طعنه زد مژگان - که چند بی سبب از بهر خلق کوشیدن

شماره ۶۴ - دیده و دل: شکایت کرد روزی دیده با دل - که کار من شد از جور تو مشکل

شماره ۶۵ - دیوانه و زنجیر: گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای - عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیده‌اند

شماره ۶۶ - ذره: شنیده‌اید که روزی بچشمه خورشید - برفت ذره بشوقی فزون بمهمانی

شماره ۶۷ - ذره و خفاش: در آنساعت که چشم روز میخفت - شنیدم ذره با خفاش میگفت

شماره ۶۸ - راه دل: ای که عمریست راه پیمائی - بسوی دیده هم ز دل راهی است

شماره ۶۹ - رفوی وقت: گفت سوزن با رفوگر وقت شام - شب شد و آخر نشد کارت تمام

شماره ۷۰ - رنج نخست: خلید خار درشتی بپای طفلی خرد - بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست

شماره ۷۱ - روباه نفس: ز قلعه، ماکیانی شد به دیوار - بناگه روبهی کردش گرفتار

شماره ۷۲ - روح آزاد: تو چو زری، ای روان تابناک - چند باشی بسته زندان خاک

شماره ۷۳ - روح آزرده: به شکوه گفت جوانی فقیر با پیری - به روزگار، مرا روی شادمانی نیست

شماره ۷۴ - روش آفرینش: سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت - که بی من، کس از چه ننوشیده آبی

شماره ۷۵ - زاهد خودبین: آن نشنیدید که در شیروان - بود یکی زاهد روشن روان

شماره ۷۶ - سپید و سیاه: کبوتری، سحر اندر هوای پروازی - ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید

شماره ۷۷ - سختی و سختی‌ها: نهفتن به عمری غم آشکاری - فکندن به کشت امیدی شراری

شماره ۷۸ - سرنوشت: به جغذ گفت شبانگاه طوطی از سر خشم - که چند بایدت اینگونه زیست سرگردان

شماره ۷۹ - سرود خارکن: به صحرا، سرود اینچنین خارکن - که از کندن خار، کس خوار نیست

شماره ۸۰ - سر و سنگ: نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی - یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر

شماره ۸۱ - سعی و عمل: براهی در، سلیمان دید موری - که با پای ملخ میکرد زوری

شماره ۸۲ - سفر اشک: اشک طرف دیده را گردید و رفت - اوفتاد آهسته و غلتید و رفت

شماره ۸۳ - سیه روی: بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ - که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی

شماره ۸۴ - شاهد و شمع: شاهدی گفت بشمعی کامشب - در و دیوار، مزین کردم

شماره ۸۵ - شب: شباهنگام، کاین فیروزه گلشن - ز انوار کواکب، گشت روشن

شماره ۸۶ - شباویز: چو رنگ از رخ روز، پرواز کرد - شباویز، نالیدن آغاز کرد

شماره ۸۷ - شرط نیکنامی: نیکنامی نباشد، از ره عجب - خنگ آز و هوس همی راندن

شماره ۸۸ - شکایت پیرزن: روز شکار، پیرزنی با قباد گفت - کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست

شماره ۸۹ - شکسته: با بنفشه، لاله گفت ای بیخبر - طرف گلشن را منظم کرده‌اند

شماره ۹۰ - شکنج روح: بزندان تاریک، در بند سخت - بخود گفت زندانی تیره‌بخت

شماره ۹۱ - شوق برابری: نارونی بود به هندوستان - زاغچه‌ای داشت در آن آشیان

شماره ۹۲ - صاعقه ما، ستم اغنیاست: برزگری پند به فرزند داد - کای پسر، این پیشه پس از من تراست

شماره ۹۳ - صاف و درد: غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی - که ز ایام، دلت زود آزرد

شماره ۹۴ - صید پریشان: شنیدم بود در دامان راغی - کهن برزیگری را، تازه باغی

شماره ۹۵ - طفل یتیم: کودکی کوزه‌ای شکست و گریست - که مرا پای خانه رفتن نیست

شماره ۹۶ - طوطی و شکر: تاجری در کشور هندوستان - طوطئی زیبا خرید از دوستان

شماره ۹۷ - عشق حق: عاقلی، دیوانه‌ای را داد پند - کز چه بر خود می‌پسندی این گزند

شماره ۹۸ - عمر گل: سحرگه، غنچه‌ای در طرف گلزار - ز نخوت، بر گلی خندید بسیار

شماره ۹۹ - عهد خونین: به بام قلعه‌ای، باز شکاری - نمود از ماکیانی خواستگاری

شماره ۱۰۰ - عیبجو: زاغی به طرف باغ، به طاووس طعنه زد - کین مرغ زشت روی چه خودخواه و خودنماست

شماره ۱۰۱ - غرور نیکبختان: ز دامی دید گنجشگی همائی - همایون طالعی، فرخنده رائی

شماره ۱۰۲ - فرشته انس: در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست - در آن وجود که دل مرده، مرده است روان

شماره ۱۰۳ - فریاد حسرت: فتاد طائری از لانه و ز درد تپید - بزیر پر چو نگه کرد، دید پیکانی است

شماره ۱۰۴ - فریب آشتی: ز حیله، بر در موشی نشست گربه و گفت - که چند دشمنی از بهر حرص و آز کنیم

شماره ۱۰۵ - فلسفه: نخودی گفت لوبیائی را - کز چه من گردم این چنین، تو دراز

شماره ۱۰۶ - قائد تقدیر: کرد آسیا ز آب، سحرگاه باز خواست - کای خودپسند، با منت این بدسری چراست

شماره ۱۰۷ - قدر هستی: سرو خندید سحر، بر گل سرخ - که صفای تو به جز یکدم نیست

شماره ۱۰۸ - قلب مجروح: دی، کودکی بدامن مادر گریست زار - کز کودکان کوی، به من کس نظر نداشت

شماره ۱۰۹ - کارآگاه: گربه پیری، ز شکار اوفتاد - زار بنالید و نزار اوفتاد

شماره ۱۱۰ - کارگاه حریر: به کرم پیله شنیدم که طعنه زد حلزون - که کار کردن بیمزد، عمر باختن است

شماره ۱۱۱ - کاروان چمن: گفت با صید قفس، مرغ چمن - که: گل و میوه، خوش و تازه رس است

شماره ۱۱۲ - کارهای ما: نخوانده فرق سر از پای، عزم کو کردیم - نکرده پرسش چوگان، هوای گو کردیم

شماره ۱۱۳ - کرباس و الماس: یکی گوهر فروشی، ثروت اندوز - بدست آورد الماسی دل افروز

شماره ۱۱۴ - کعبه دل: گه احرام، روز عید قربان - سخن میگفت با خود کعبه، زینسان

شماره ۱۱۵ - کمان قضا: موشکی را به مهر، مادر گفت - که بسی گیر و دار، در ره ماست

شماره ۱۱۶ - کوته نظر: شمع بگریست گه سوز و گداز - کاز چه پروانه ز من بیخبر است

شماره ۱۱۷ - کودک آرزومند: دی، مرغکی بمادر خود گفت، تا بچند - مانیم ما همیشه بتاریک خانه‌ای

شماره ۱۱۸ - کوه و کاه: بچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاه - بخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباه

شماره ۱۱۹ - کیفر بی هنر: بخویش، هیمه گه سوختن بزاری گفت - که ای دریغ، مرا ریشه سوخت زین آذر

شماره ۱۲۰ - گذشته بی‌حاصل: کاشکی، وقت را شتاب نبود - فصل رحلت در این کتاب نبود

شماره ۱۲۱ - گرگ و سگ: پیام داد سگ گله را، شبی گرگی - که صبحدم بره بفرست، میهمان دارم

شماره ۱۲۲ - گرگ و شبان: شنیدستم یکی چوپان نادان - بخفتی وقت گشت گوسفندان

شماره ۱۲۳ - گره گشای: پیرمردی، مفلس و برگشته بخت - روزگاری داشت ناهموار و سخت

شماره ۱۲۴ - گریه بی سود: باغبانی، قطره‌ای بر برگ گل - دید و گفت این چهره جای اشک نیست

شماره ۱۲۵ - گفتار و کردار: به گربه گفت ز راه عتاب، شیر ژیان - ندیده‌ام چو تو هیچ آفریده، سرگردان

شماره ۱۲۶ - گل بی عیب: بلبلی گفت سحر با گل سرخ - کاینهمه خار به گرد تو چراست

شماره ۱۲۷ - گل پژمرده: صبحدم، صاحبدلی در گلشنی - شد روان بهر نظاره کردنی

شماره ۱۲۸ - گل پنهان: نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت - مپوش روی، بروی تو شادمان شده‌ایم

شماره ۱۲۹ - گل خودرو: بطرف گلشنی، در نوبهاری - گلی خودرو، دمید از جو کناری

شماره ۱۳۰ - گل سرخ: گل سرخ، روزی ز گرما فسرد - فروزنده خورشید، رنگش ببرد

شماره ۱۳۱ - گل و خار: در باغ، وقت صبح چنین گفت گل به خار - کز خویش، هیچ نایدت ای زشت روی عار

شماره ۱۳۲ - گل و خاک: صبحدم، تازه گلی خودبین گفت - کاز چه خاک سیهم در پهلوست

شماره ۱۳۳ - گل و شبنم: گلی، خندید در باغی سحرگاه - که کس را نیست چون من عمر کوتاه

شماره ۱۳۴ - گله بیجا: گفت گرگی با سگی، دور از رمه - که سگان خویشند با گرگان، همه

شماره ۱۳۵ - گنج ایمن: نهاد کودک خردی بسر، ز گل تاجی - بخنده گفت، شهان را چنین کلاهی نیست

شماره ۱۳۶ - گنج درویش: دزد عیاری، بفکر دستبرد - گاه ره میزد، گهی ره میسپرد

شماره ۱۳۷ - گوهر اشک: آن نشنیدید که یک قطره اشک - صبحدم از چشم یتیمی چکید

شماره ۱۳۸ - گوهر و سنگ: شنیدستم که اندر معدنی تنگ - سخن گفتند با هم، گوهر و سنگ

شماره ۱۳۹ - لطف حق: مادر موسی، چو موسی را به نیل - در فکند، از گفته رب جلیل

شماره ۱۴۰ - مادر دوراندیش: با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان - کای کودکان خرد، گه کارکردن است

شماره ۱۴۱ - مرغ زیرک: یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی - نظر کرد روزی، بگسترده دامی

شماره ۱۴۲ - مست و هشیار: محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت - مست گفت: ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!

شماره ۱۴۳ - معمار نادان: دید موری طاسک لغزنده‌ای - از سر تحقیر، زد لبخنده‌ای

شماره ۱۴۴ - مناظره: شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت - گه مناظره، یک روز بر سر گذری

شماره ۱۴۵ - مور و مار: با مور گفت مار، سحرگه بمرغزار - کاز ضعف و بیخودی، تو چنین خردی و نزار

شماره ۱۴۶ - نا آزموده: قاضی بغداد، شد بیمار سخت - از عدالتخانه بیرون برد رخت

شماره ۱۴۷ - نا اهل: نوگلی، روزی ز شورستان دمید - خار، آن گل دید و رو در هم کشید

شماره ۱۴۸ - ناتوان: جوانی چنین گفت روزی به پیری - که چون است با پیریت زندگانی

شماره ۱۴۹ - نامه به نوشیروان: بزرگمهر، به نوشین‌روان نوشت که خلق - ز شاه، خواهش امنیت و رفاه کنند

شماره ۱۵۰ - نشان آزادگی: به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی - ببین ز جور تو، ما را چه زخمها بتن است

شماره ۱۵۱ - نغمه خوشه‌چین: از درد پای، پیرزنی ناله کرد زار - کامروز، پای مزرعه رفتن نداشتم

شماره ۱۵۲ - نغمه رفوگر: شب شد و پیر رفوگر ناله کرد - کای خوش آن چشمی که گرم خفتن است

شماره ۱۵۳ - نغمه صبح: صبح آمد و مرغ صبحگاهی - زد نغمه، بیاد عهد دیرین

شماره ۱۵۴ - نکته‌ای چند: هر که با پاکدلان‌، صبح و مسا‌یی دارد - دلش از پرتو اسرار‌، صفایی دارد

شماره ۱۵۵ - نکوهش بیجا: سیر یک روز طعنه زد به پیاز - که تو مسکین چقدر بدبویی

شماره ۱۵۶ - نکوهش بی‌خبران: همای دید سوی ماکیان بقلعه و گفت - که این گروه، چه بی‌همت و تن آسانند

شماره ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده: جعل پیر گفت با انگشت - که سر و روی ما سیاه مکن

شماره ۱۵۸ - نوروز: سپیده‌دم، نسیمی روح‌پرور - وزید و کرد گیتی را معنبر

شماره ۱۵۹ - نهال آرزو: ای نهال آرزو، خوش زی که بار آورده‌ای - غنچه بی باد صبا، گل بی بهار آورده‌ای

شماره ۱۶۰ - نیکی دل: ای دل، اول قدم نیکدلان - با بد و نیک جهان، ساختن است

شماره ۱۶۱ - هرچه باداباد: گفت با خاک، صبحگاهی باد - چون تو، کس تیره‌روزگار مباد

شماره ۱۶۲ - همنشین ناهموار: آب نالید، وقت جوشیدن - کاوخ از رنج دیگ و جور شرار

شماره ۱۶۳ - یاد یاران: ای جسم سیاه مومیائی - کو آنهمه عجب و خودنمائی

شماره ۱۶۴ - قطعه: ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی - جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی

شماره ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سروده‌ام: پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل - تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

شماره ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام: اینکه خاک سیهش بالین است - اختر چرخ ادب پروین است

شماره ۱۶۷ - قطعه: ما نیز در دیار حقیقت، توانگریم - کالای ما چو وقت رسد، کارهای ماست

شماره ۱۶۸ - قطعه مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل: از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل - تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست

شماره ۱۶۹ - قطعه: گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو - آتش چرا به خرمن پروانه میزند

شماره ۱۷۰ - قطعه: بی‌رنج، زین پیاله کسی می نمی‌خورد - بی‌دود، زین تنور به کس نان نمی‌دهند

شماره ۱۷۱ - بیت: خیال آشنائی بر دلم نگذشته بود اول - نمیدانم چه دستی طرح کرد این آشنائی را

شماره ۱۷۲ - بیت: بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن - که فرصتی که ترا داده‌اند، بی بدل است

شماره ۱۷۳ - بیت: دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن - تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است

شماره ۱۷۴ - بیت: طائری کز آشیان، پرواز بهر آز کرد - کیفرش، فرجام بال و پر به خون آلودن است

شماره ۱۷۵ - بیت: با قضا، چیره زبان نتوان بود - که بدوزند، گرت صد دهن است

شماره ۱۷۶ - بیت: دور جهان، خونی خونخوارهاست - محکمه نیک و بد کارهاست

شماره ۱۷۷ - ابیات پراکنده: خیال کژ به کار کژ گواهی است - سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است

شماره ۱۷۸ - بیت: سزای رنجبر گلشن امید، بس است - به دامن چمنی، گلبنی نشانیدن

شماره ۱۷۹ - بیت: به رهنمایی چشم، این ره خطا رفتم - گناه دیده من بود، این خطاکاری

شماره ۱۸۰ - زن در ایران: زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود - پیشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشانی نبود

شماره ۱۸۱ - جوجه نافرمان شاعر نامشخص: گفت با جوجه مرغکی هشیار - که ز پهلوی من مرو به کنار