شاهدی گفت بشمعی کامشب
در و دیوار، مزین کردم
دیشب از شوق، نخفتم یکدم
دوختم جامه و بر تن کردم
دو سه گوهر ز گلوبندم ریخت
بستم و باز بگردن کردم
کس ندانست چه سحرآمیزی
به پرند، از نخ و سوزن کردم
صفحهٔ کارگه، از سوسن و گل
بخوشی چون صف گلشن کردم
تو بگرد هنر من نرسی
زانکه من بذل سر و تن کردم
شمع خندید که بس تیره شدم
تا ز تاریکیت ایمن کردم
پی پیوند گهرهای تو، بس
گهر اشک بدامن کردم
گریهها کردم و چون ابر بهار
خدمت آن گل و سوسن کردم
خوشم از سوختن خویش از آنک
سوختم، بزم تو روشن کردم
گرچه یک روزن امید نماند
جلوهها بر درو روزن کردم
تا تو آسودهروی در ره خویش
خوی با گیتی رهزن کردم
تا فروزنده شود زیب و زرت
جان ز روی و دل از آهن کردم
خرمن عمر من ار سوخته شد
حاصل شوق تو، خرمن کردم
کارهائیکه شمردی بر من
تو نکردی، همه را من کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از اشتیاق و تلاش خود برای زیباسازی محیط و روح خود به عشق صحبت میکند. او با شمعی روشنایی میبخشد و دقت میکند که دیوارها و فضای اطراف را زینت دهد. شب گذشته بیتابی کرده و خود را برای محبوب آماده کرده است. او احساس میکند که با وجود تلاشها و زینتها، هنوز در مقایسه با هنر و زیبایی عشق، ناتوان است. از یکسو، شمع به خاطر تیره بودنش ناراحت است و از سوی دیگر، شاعر اشکها را به عنوان جواهرات پیوند به محبوبش میبیند. او با دقت و عشق، مانند ابر بهار، به محبوب خود خدمت میکند. به رغم سوختن و گذر عمرش، عمیقاً از این عشق لذت میبرد و روح خود را فدای زیبایی محبوبش میکند. در نهایت، او بیان میکند که تمام کارهایی که محبوب از او انتظار داشته، خودش به تنهایی انجام داده است.
هوش مصنوعی: شخصی به من گفت که امشب با شمع، دیوار و محیط را تزئین کردهام.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر شادی و هیجان نتواستم بخوابم و تمام شب را بیدار ماندم، و در همین حال لباس تازهای آماده کردم و به تن کردم.
هوش مصنوعی: چندین سنگ قیمتی از گردنبند من افتاد، آنها را جمع کرده و دوباره به گردن آویختم.
هوش مصنوعی: به کسی معلوم نیست که چه جادو و سحر خاصی در پرند وجود دارد؛ من تنها با نخ و سوزن توانستم این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: در کارگاه خویش، با استفاده از گلها و سوسنها به زیبایی نسبت به گلستان دست یافتم.
هوش مصنوعی: تو تلاش کن، اما هرگز به هنر من نخواهی رسید، چرا که من تمام وجودم را برای این هنر تقدیم کردهام.
هوش مصنوعی: شمع با خوشحالی گفت که من چقدر تیره و تار شدم تا تو را از تاریکی نجات دهم.
هوش مصنوعی: به خاطر ارتباط و نزدیکی با ارزشهای تو، بسیار اشک ریختم و دامنم را غرق اشک کردم.
هوش مصنوعی: من به اندازهی ابرهای بهاری گریه کردم و این احساس را به گل و سوسن تقدیم کردم.
هوش مصنوعی: من از سوختن خودم خوشحال هستم چون با این سوختن، میتوانم جشن و میهمانی تو را روشن کنم.
هوش مصنوعی: هرچند دیگر هیچ نشانهای از امید باقی نمانده، اما من سعی کردم که درهای جدیدی را به روی خود باز کنم.
هوش مصنوعی: در حالی که تو بیخیال و راحت در مسیر خودت قدم میزنی، من زندگیم را قربانی کردم و به مشکلات جهان پرداختم.
هوش مصنوعی: برای اینکه زیبایی و روشنایی جانم را از روی و دل به دست آورم، خود را از سختی و سردی آهنی رها کردم.
هوش مصنوعی: اگر عمر من به هدر رفته باشد، به خاطر اینکه شوق تو را دارم، من این را به عنوان دستاوردی بزرگ ارزیابی میکنم.
هوش مصنوعی: هر چه که تو به من گفتی و نکردی، من همه آن کارها را انجام دادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.