نهان کرد دیوانه در جیب، سنگی
یکی را بسر کوفت، روزی بمعبر
شد از رنج رنجور و از درد نالان
بپیچید و گردید چون مار چنبر
دویدند جمعی پی دادخواهی
دریدند دیوانه را جامه در بر
کشیدند و بردندشان سوی قاضی
که این یک ستمدیده بود، آن ستمگر
ز دیوانه و قصهٔ سر شکستن
بسی یاوه گفتند هر یک بمحضر
بگفتا همان سنگ، بر سر زنیدش
جز این نیست بدکار را مزد و کیفر
بخندید دیوانه زان دیورائی
که نفرین برین قاضی و حکم و دفتر
کسی میزند لاف بسیار دانی
که دارد سری از سر من تهیتر
گر اینند با عقل و رایان گیتی
ز دیوانگانش چه امید، دیگر
نشستند و تدبیر کردند با هم
که کوبند با سنگ، دیوانه را سر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی از یک دیوانه روایت میشود که در جیبش سنگی نهان کرده و روزی در معبر با کسی برخورد میکند. او از رنج و درد ناراحت است و به حالت مار پیچیده و ناله میکند. عدهای جمع میشوند تا به دادخواهی پرداخته و دیوانه را به قاضی میبرند. در اینجا، دیوانه به ستمگری متهم میشود، در حالی که او خود ستمدیده است. حاضرین در دادگاه هر یک نظری میدهند و در نهایت به این نتیجه میرسند که باید با سنگ دیوانه را مجازات کنند. دیوانه در این میان، به قاضی و قوانین او خنده میزند و به عقل و خرد این افراد شک میکند و از بدبختیهایشان ناامید میشود.
هوش مصنوعی: دیوانهای در جیبش سنگی پنهان کرده بود و روزی در مسیر خود، آن سنگ را به دیواری کوبید.
هوش مصنوعی: از شدت رنج و درد به حالتی در آمده که مانند ماری درهم پیچیده است.
هوش مصنوعی: گروهی برای دادخواهی به سرعت حرکت کردند و دیوانهای را که لباسش را در بر داشت، به شدت مورد تعرض قرار دادند.
هوش مصنوعی: آنها را به سوی قاضی بردند، یکی از آنها مظلوم و ستمدیده بود و دیگری ستمگر.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم درباره دیوانه و داستانهای او و شکستهایش سخنان بیمعنی و گزاف گفتهاند.
هوش مصنوعی: او گفت: تنها همین است که باید بر سر بدکاران سنگ بزنید؛ جز این، مزد و punishment برای آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دیوانه با شادی به این دنیا میخندد و از این وضعیت بد که شامل دادگاهها، قضات و پروندههاست، ابراز نارضایتی و نفرت میکند.
هوش مصنوعی: کسی که بسیار از خودش میگوید و لاف میزند، در واقع میدانیم که او از من هم کمتر است و چیزی برای ارائه ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسانی که در این دنیا هستند با فهم و عقل خود چنین رفتار میکنند، از دیوانگان چه انتظاری میتوان داشت؟ دیگر امیدی نیست.
هوش مصنوعی: آنها دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که با سنگ بر سر دیوانه بزنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
ایا سروبن، در تک و پوی آنم
که: فرغند آسا بپیچم به توبر
چه چیزست رخساره و زلف دلبر
گل مشگبوی و شب روز پرور
گل اندر شده زیر نور سته سنبل
شب اندر شده زیر خورشید انور
همانا که خورشید رنگ لبش را
[...]
بفرخنده فال و بفرخنده اختر
به نو باغ بنشست شاه مظفر
بروز مبارک، ببخت همایون
به عزم موافق، به رای منور
بباغی خرامید خسرو که او را
[...]
قوی قلعه او که خاکش به پاکی
چو قلعی ولیکن از او عاجز آذر
پر از زرکانی و تیغ یمانی
پر از شیر جنگی و ببر دلاور
ز ماهی فروترش بنیاد لیکن
[...]
یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
درو همچنو خانه بیحد و بیمر
به خانهٔ مهین درنشاندند جفتان
به یک جا دو خواهر زن و دو برادر
دو زن خفتهاند و دو مرد ایستاده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.