بنفشه صبحدم افسرد و باغبان گفتش
که بیگه از چمن آزرد و زود روی نهفت
جواب داد که ما زود رفتنی بودیم
چرا که زود فسرد آن گلی که زود شکفت
کنون شکسته و هنگام شام، خاک رهم
تو خود مرا سحر از طرف باغ خواهی رفت
غم شکستگیم نیست، زانکه دایهٔ دهر
بروز طفلیم از روزگار پیری گفت
ز نرد زندگی ایمن مشو که طاسک بخت
هزار طاق پدید آرد از پی جفت
به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت
خوش آن کسیکه چو گل، یک دو شب به گلشن عمر
نخفت و شبرو ایام هر چه گفت، شنفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، بنفشهای در صبح با غم و افسردگی صحبت میکند و باغبان به او میگوید که زود از چمن آزار دیده و روی خود را پنهان کرده است. بنفشه پاسخ میدهد که ما نیز زود میرویم و دلیلش این است که گلی که زود شکفته، زود نیز پژمرده میشود. او احساس میکند که زمان جدایی از باغ نزدیک است و غم شکستگی خود را ندارد زیرا دنیای ما بیثبات است و با هر طاسک بخت، ممکن است تغییرات زیادی رخ دهد. او به این نکته اشاره میکند که حتی یک یا دو شب نشستن در باغ زندگی، ممکن است هزار سال خوابیدن در خاک را به دنبال داشته باشد. در پایان، او به خوشبختی کسی اشاره میکند که مانند گل، هرگز نمیخوابد و به سخنان شبرو ایام گوش میدهد.
هوش مصنوعی: بنفشهای که در صبح زود شکوفا شده بود، پژمرده و بیحالت شد. باغبان به او گفت که او از چمن دلگیر شده و به سرعت سرش را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که ما خیلی زود رفتیم چون همان گل که سریع شکوفا شد، زود هم پژمرده شد.
هوش مصنوعی: اکنون که در حال غروب و شکستگی هستم، تو خودت از سمت باغ برای من سحری خواهی آورد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه من از شکست و ناکامی نیست، زیرا که مادر زمانه (یا دنیا) در دوران کودکی من، از روزهای پیری و کهنسالیاش برایم سخن گفت.
هوش مصنوعی: در زندگی به هیچوجه نباید به راحتی و آرامش خود مطمئن باشی، چرا که سرنوشت ممکن است ناگهان شما را با چالشها و دشواریهای زیادی مواجه کند که به یک باره به وجود میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه چند روزی در باغی نشستهای، باید هزاران سال در آغوش خاک و در زیر زمین استراحت کنی.
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که مانند گل، فقط یک یا دو شب در باغ زندگی نکند و شبهای زندگیش را به خوبی بشنود و تجربه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خدایگانا آنی که طاق ایوانت
ز راه قدر و محل باستاره باشد جفت
نماند خصم تو را هیچ مهره در گردون
که دست قهر تو آن را به نوک نیزه نسفت
ز حال و قصّه من بنده آگهی دانم
[...]
چه افتری چه محال است این دروغ گفت
که شد فرشته عرشی و فرش خاکی جفت
هزار گنج معانی شد آشکار گر او
ز روی صورت در کنج خاک رخ بنهفت
ز منبع حکم الماس نطق دربارش
[...]
گل جمال تو چون بر فراز سرو شکفت
بر او چو سنبل زلفت هزار دل آشفت
فروغ روی ترا خانه کی حجاب شود
بگل چگونه توان نور آفتاب نهفت
دهان تنگ تو یاقوت سفته را ماند
[...]
حکایتیست که با کس نمی توانم گفت
حدیث عشق تو درّیست می نیارم سفت
ز صبر طاق شدم همچو طاق ابرویت
به درد و ناله ی هجرانت تا که گشتم جفت
گرم قرار نباشد به هجر نیست عجب
[...]
بیا که بوی ریاحین دمید و گل بشکفت
صبا به زلف معنبر بساط سبزه برفت
به باغ نرگس مخمور جام جم برداشت
به بزم گاه چمن لاله پر ، پیاله گرفت
صبا به دست سحر گه به نوک نیزه خار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.