نوگلی، روزی ز شورستان دمید
خار، آن گل دید و رو در هم کشید
کز چه روئیدی به پیش پای ما
تنگ کردی بی ضرورت، جای ما
سرخی رنگ تو، چشمم خیره کرد
زشتی رویت، فضا را تیره کرد
خسته گشت از بوی جانکاهت وجود
این چه نقش است، این چه تار است، این چه پود
حجلت است، این شاخهٔ بیبار تو
عبرت است، این برگ ناهموار تو
کاش بر میکند، زین مرزت کسی
کاش میروئید در جایت خسی
تو ندانم از کدامین کشوری
هر که هستی، مایهٔ دردسری
ما ز یک اقلیم، زان با هم خوشیم
گر که در آبیم و گر در آتشیم
شبنمی گر میچکد، بر روی ماست
نکهتی گر میرسد، از بوی ماست
چون تو، بس در جوی و جر روئیدهاند
لیک ما را بیشتر بوئیدهاند
دستهها چیدند از ما صبح و شام
هیچ ننهادند نزدیک تو گام
تو همه عیبی و ما یکسر هنر
ما سرافرازیم و تو بی پا و سر
گل بدو خندید کای بی مهر دوست
زشتروئی، لیک گفتارت نکوست
همنشین چون توئی بودن، خطاست
راست گفتی آنچه گفتی، راست راست
گلبنی کاندر بیابانی شکفت
یاوهای گر خار بر روی گفت، گفت
میشکفتیم ار بطرف گلشنی
میکشیدیم از تفاخر دامنی
تا میان خار و خاشاک اندریم
کس نداند کز شما نیکوتریم
ما کز اول، پاک طینت بودهایم
از کجا دامان تو آلودهایم
صبحت گل، رنجه دارد خار را!
خیرگی بین، خار ناهموار را!
خار دیدستی که گل دید و رمید
گل شنیدستی که شد خار و خلید
ما فرومایه نبودیم از ازل
تو فرومایه، شدی ضربالمثل
همنشینان تو خارانند و بس
گل چه ارزد پیش تو، ای بوالهوس
پیش تو، غیر از گیاهی نیستیم
تو چه میدانی چهایم و کیستیم
چون کسی نا اهل را اهلی شمرد
گر ز وی روزی قفائی خورد، خورد
ما که جای خویش را نشناختیم
خویشتن را در بلا انداختیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به انتقاد از گیاه خاری میپردازد که زیبایی گل را تحتالشعاع قرار داده و زندگی را برای دیگران سخت کرده است. گل به خار میگوید که زیبایی و نیکی او از وجودش متأثر است و وجود خار را مایه دردسر میداند. شاعر توصیف میکند که اگرچه گل و خار در یک محیط هستند، اما هر یک به نوعی در زندگی یکدیگر تأثیر میگذارند. گل با کلمات زیبا و ظریف خود بر زشتی خار میتازد و در نهایت به اصل و ذات خود میبالد، در حالی که خار خود را در فضایی ناکارآمد و ناامیدکننده مییابد. مضمون کلی این شعر بیانگر تضاد زیبایی و زشتی، نیکی و بدی است.
هوش مصنوعی: در یک روز، گلی به دنیا آمد و وقتی در بین شوری و هیجان طبیعت به رشد خود ادامه داد، خارهایی را دید که باعث شد دیگر نتواند به زیبایی خود ادامه دهد و چهرهاش را در هم کشید.
هوش مصنوعی: چرا بی دلیل در جلوی پاهای ما رشد کردی و فضای ما را تنگ کردی؟
هوش مصنوعی: رنگ سرخ تو چنان جذاب است که چشمم را به خود جلب میکند، اما زشتی چهرهات فضا را تاریک و دلگیر کرده است.
هوش مصنوعی: وجود هر کس از بوی دلانگیز تو خسته شده است. این چه شکلی دارد، این چه تار و پودی است؟
هوش مصنوعی: این شاخهٔ بیمیوه، نشاندهندهی ناتوانی و ناکامی توست، و این برگ ناهنجار نیز نشانهای از تجربیات تلخ و مشکلات توست.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از این سرزمین میرفت و در جایت، گیاهی بیارزش میرویید.
هوش مصنوعی: من نمیدانم تو از کدام سرزمین هستی، اما هر کسی که باشی، زحمت و مشکل بزرگی برای من ایجاد کردهای.
هوش مصنوعی: ما از یک سرزمین هستیم و به همین خاطر در هر شرایطی، چه در آب باشیم و چه در آتش، با هم شاد و خوشحالیم.
هوش مصنوعی: اگر شبنم بر روی ما بریزد، نشانهای از لطافت و زیبایی است؛ و اگر بویی به ما برسد، نشانهای از دلانگیزی و شور و شوق است.
هوش مصنوعی: تو به قدری در ناز و نعمت و زیبایی رشد کردهای که دیگران نتوانستهاند به پای تو برسند، اما ما به خاطر ویژگیهای خودمان بیشتر مورد توجه و تمجید قرار گرفتهایم.
هوش مصنوعی: آنها از صبح تا شام دور و بر ما را پر کردند، اما هیچگاه نتوانستند نزدیک تو قدم بگذارند.
هوش مصنوعی: تو همه عیوب و نقصها را داری، اما ما تنها هنر و زیبایی داریم. ما با افتخار و سربلند هستیم، در حالی که تو حتی هویت و وجودی هم نداری.
هوش مصنوعی: گل به او خندید و گفت: ای دوست بیمهر و زشتروی، هرچند چهرهات زیبا نیست، اما سخنانت زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: دوستی با کسی مثل تو، حقیقتاً اشتباه است. آنچه که تو گفتی، کاملاً درست است.
هوش مصنوعی: گلی در بیابان شکوفا شد. اگر خار بر روی آن بیفتد، چیزی نمیگوید و چیزی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به سمت باغی پر از گل میرفتیم، با سر و رویی آراسته و لباس زیبا خود را نشان میدادیم.
هوش مصنوعی: در زمانی که در میان مشکلات و سختیها قرار داریم، هیچکس نمیداند که ما از نظر خوبی و نیکی چگونه هستیم.
هوش مصنوعی: ما از همان ابتدا با نیتی پاک پا به دنیا گذاشتهایم، پس چگونه ممکن است که دامن تو آلوده باشد؟
هوش مصنوعی: صبح زیبای گل، دلخوشی و خستگی خار را دارد! و خیره شدن به خار ناهموار برایم دشوار است!
هوش مصنوعی: خاری را مشاهده کردی که گل را دید و از آن دور شد. همچنین شنیدی که چگونه گل به خار تبدیل شد و گل و خار گسسته شدند.
هوش مصنوعی: ما از ابتدا رذل و پست نبودیم، اما تو به خاطر پستیات به مثل معروفی تبدیل شدی.
هوش مصنوعی: دوستان و همنشینان تو فقط زشت و ناخوشایند هستند و چه ارزشی دارد که تو به زیباییها فکر کنی، ای کسی که هوسهای بیفایده داری.
هوش مصنوعی: ما در حضور تو بیشتر از یک گیاه نیستیم، تو از چه چیزی خبر داری که ما چه هستیم و کی هستیم؟
هوش مصنوعی: اگر کسی فرد ناآشنایی را به عنوان آشنا و قابل اعتماد بشناسد، باید منتظر باشد که از او ضربهای بخورد یا متضرر شود.
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم موقعیت واقعی خود را پیدا کنیم و این باعث شد که در شرایط سخت و دشوار گرفتار شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.