به نومیدی، سحرگه گفت امید
که کس ناسازگاری چون تو نشنید
به هرسو دست شوقی بود بستی
به هرجا خاطری دیدی شکستی
کشیدی بر در هر دل سپاهی
ز سوزی، نالهای، اشکی و آهی
زبونی هر چه هست و بود از تست
بساط دیده اشکآلود از تست
بس است این کار بیتدبیر کردن
جوانان را به حسرت پیر کردن
بدین تلخی ندیدم زندگانی
بدین بیمایگی بازارگانی
نهی بر پای هر آزاده بندی
رسانی هر وجودی را گزندی
به اندوهی بسوزی خرمنی را
کشی از دست مهری دامنی را
غبارت چشم را تاریکی آموخت
شرارت ریشهٔ اندیشه را سوخت
دوصد راه هوس را چاه کردی
هزاران آرزو را آه کردی
ز امواج تو ایمن، ساحلی نیست
ز تاراج تو فارغ، حاصلی نیست
مرا در هر دلی، خوش جایگاهیست
به سوی هر ره تاریک راهیست
دهم آزردگان را مومیایی
شوم در تیرگیها روشنایی
دلی را شاد دارم با پیامی
نشانم پرتوی را با ظلامی
عروس وقت را آرایش از ماست
بنای عشق را پیدایش از ماست
غمی را ره ببندم با سروری
سلیمانی پدید آرم ز موری
به هر آتش، گلستانی فرستم
به هر سرگشته، سامانی فرستم
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است
خوش آن دل کاندران نور امید است
بگفت ای دوست، گردشهای دوران
شما را هم کند چون ما پریشان
مرا با روشنایی نیست کاری
که ماندم در سیاهی روزگاری
نه یکسانند نومیدی و امید
جهان بگریست بر من، بر تو خندید
در آن مدت که من امید بودم
بکردار تو خود را میستودم
مرا هم بود شادیها، هوسها
چمنها، مرغها، گلها، قفسها
مرا دل سردی ایام بگداخت
همان ناسازگاری، کار من ساخت
چراغ شب ز باد صبحگه مرد
گل دوشینه یک شب ماند و پژمرد
سیاهیهای محنت جلوهام برد
درشتی دیدم و گشتم چنین خرد
شبانگه در دلی تنگ آرمیدم
شدم اشکی و از چشمی چکیدم
ندیدم نالهای بودم سحرگاه
شکنجی دیدم و گشتم یکی آه
تو بنشین در دلی کاز غم بود پاک
خوشند آری مرا دلهای غمناک
چو گوی از دست ما بردند فرجام
چه فرق ار اسب توسن بود یا رام
گذشت امید و چون برقی درخشید
هماره کی درخشد برق امید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از ناامیدی و دردهایی که تجربه کرده صحبت میکند. او به امید میگوید که هیچکس به اندازه او در زندگی با سختیها و دردسرها مواجه نشده است. گوینده از آثار منفی ناامیدی میگوید و اینکه چگونه این احساس میتواند زندگی را تلخ کند و جوانان را در حسرت قرار دهد. با این حال، او در دل خود امیدی دارد و میخواهد دیگران را از غم و اندوه رها کند. او به عشق، روشنایی و شادی اشاره دارد و میگوید که در هر دل مکانی دارد و میتواند آرامش و امید را به آنها برساند. در نهایت، او به این نکته میرسد که امید و ناامیدی، هر دو بخشی از تجربیات انسانی هستند و باید به دنبال روشنایی بود حتی در روزهای تاریک.
هوش مصنوعی: در ساعات نخستین صبح، امید به ناامیدی گفت که هیچکس مانند تو با این همه ناپایداری و ناسازگاری، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر کجا که شوق و علاقهای پیدا میکردی، به آن سمت میرفتی و اگر با خاطرهای مواجه میشدی، آن را ترک میکردی.
هوش مصنوعی: تو بر در هر دلی سپاهی از احساسات و دردها و رنجها کشیدهای، که شامل نالهای، اشکی و آهی میشود.
هوش مصنوعی: هر چه که ضعف و ناتوانی هست، به خاطر توست و آنچه که در دل دارم و بر چهرهام موج میزند، باز هم به خاطر توست.
هوش مصنوعی: این دیگر بس است که جوانان بدون فکر و تدبیر عمل کنند و باعث ایجاد حسرت و پشیمانی در دوران پیری خود شوند.
هوش مصنوعی: زندگی را با این تلخی و بیارزشی هرگز تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: اگر بر پای هر انسان آزاده، که نفس آزادی را میطلبد، زنجیری ببندی، بیشک به هر موجودی آسیب زدهای.
هوش مصنوعی: با اندوه زیاد، زندگی و خوشیهای خود را از دست میدهی و چیزی جز غم و درد برایت باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: غبار چشمها باعث شد تا تیرگی و زشتی را یاد بگیرد و بدیها ریشههای فکر و اندیشه را نابود کرد.
هوش مصنوعی: تو هزاران آرزو و خواسته را با حسرت و آه همراه کردی، و راههای زیادی را برای رسیدن به اهداف و تمایلاتت بستهای یا به گونهای در چاههای ناامیدی انداختهای.
هوش مصنوعی: هیچ نقطه امنی در برابر امواج تو وجود ندارد و هیچ دستاوردی نمیتوان پیدا کرد که از آسیب تو در امان باشد.
هوش مصنوعی: من در دل هر کسی جایی خوشایند دارم، و برای هر راه تاریک و دشواری، راهی پیش میآید.
هوش مصنوعی: من به کسانی که آزرده و رنجیدهاند، کمک میکنم تا از تاریکیها به روشنایی برسند و به نوعی آنان را احیا و زنده میکنم.
هوش مصنوعی: دل من با پیامی شاد است و در این تاریکی، نوری را میبینم که به من نشان داده میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت زمان به دست ما است و آغاز عشق نیز نتیجه تلاشهای ماست.
هوش مصنوعی: من با کمک یک فرد بزرگ و توانمند، میتوانم غم و اندوه را از بین ببرم و از تاریکیهای ناامیدی، به امید و روشنی دست یابم.
هوش مصنوعی: به هر شعلهای، باغی زیبا میفرستم و به هر فرد گمشدهای، راهی مشخص و آرامشبخش میدهم.
هوش مصنوعی: آن راز و رازی که بشارت عشق را میدهد، بسیار زیباست. همچنین، آن دل که در آن نور امید وجود دارد، دل خوشی است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، بگذار بگویم که در چرخشهای زندگی، روزگار شما هم ممکن است به اندازه ما دچار نگرانی و پریشانی شود.
هوش مصنوعی: من در روشنایی هیچ فعالیتی ندارم و فقط در تاریکی روزگار سپری میکنم.
هوش مصنوعی: نومیدی و امید هر کدام حال و هوا و تأثیر خاص خود را دارند. در حالی که من دچار اندوه و ناامیدی هستم، جهان به من خیانت کرده و از من ناراحت است، اما تو در این میان لبخند میزنی و شاد به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: در آن زمان که به تو امید داشتم، خود را به خاطر رفتار تو ستایش میکردم.
هوش مصنوعی: من هم لحظات خوشی داشتم، آرزوهایی مانند چمنها، پرندهها، گلها و قفسها.
هوش مصنوعی: دلسردی و ناهمخوانی روزگار موجب آزار من شد و این ناهماهنگی به کار من دامن زد.
هوش مصنوعی: چراغ شب که به خاطر باد صبحگاه خاموش شد، مانند گل زیبایی که یک شب بیشتر نماند و پژمرد.
هوش مصنوعی: درد و مشکلات زندگی موجب شدند که من با دقت بیشتری به خودم و رفتاری که از خود نشان میدهم نگاه کنم و فهمیدم که باید از رفتارهای تند و خشن دور شوم و نرمتر و ملایمتر باشم.
هوش مصنوعی: در شب، در دل خود احساس تنگی و ناراحتی داشتم و به همین دلیل، به حالت گریه درآمدم و اشکی از چشمانم ریخت.
هوش مصنوعی: در سحرگاه، در حالی که هیچ نالهای نمیشنیدم، دچار درد و رنجی شدم و این حالت مرا به آه کشید.
هوش مصنوعی: تو در دل کسی بنشین که از غم خالی است، زیرا دلهای پر از غم، برای من خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که گوی را از دست ما میگیرند، دیگر فرقی نمیکند که اسب وحشی باشد یا رام، چون نتیجه یکی است.
هوش مصنوعی: امید از بین رفته و مانند برق درخشانی که لحظهای نورافشانی میکند، دیگر هرگز درخشش امیدی را نخواهیم دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.