لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
پروین اعتصامی

نخودی گفت لوبیائی را

کز چه من گردم این چنین، تو دراز

گفت، ما هر دو را بباید پخت

چاره‌ای نیست، با زمانه بساز

رمز خلقت، بما نگفت کسی

این حقیقت، مپرس ز اهل مجاز

کس، بدین رزمگه ندارد راه

کس، درین پرده نیست محرم راز

بدرازی و گردی من و تو

ننهد قدر، چرخ شعبده‌باز

هر دو، روزی در اوفتیم بدیگ

هر دو گردیم جفت سوز و گداز

نتوان بود با فلک گستاخ

نتوان کرد بهر گیتی ناز

سوی مخزن رویم زین مطبخ

سر این کیسه، گردد آخر باز

برویم از میان و دم نزنیم

بخروشیم، لیک بی آواز

این چه خامی است، چون در آخر کار

آتش آمد من و تو را دمساز

گرچه در زحمتیم، باز خوشیم

که بما نیز، خلق راست نیاز

دهر، بر کار کس نپردازد

هم تو، بر کار خویشتن پرداز

چون تن و پیرهن نخواهد ماند

چه پلاس و چه جامهٔ ممتاز

ما کز انجام کار بی‌خبریم

چه توانیم گفتن از آغاز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فلسفه به خوانش زهرا بهمنی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه به آخر بمرد باید باز؟

هم به چنبر گذار خواهد بود

این رسن را، اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدت زی

[...]

فرخی سیستانی

سرو ساقی وماه رود نواز

پرده بر بسته در ره شهناز

زخمه رودزن نه پست ونه تیز

زلف ساقی نه کوته ونه دراز

مجلس خوب خسروانی وار

[...]

ابوالفضل بیهقی

زندگانی چه کوته و چه دراز

نه بآخر بمرد باید باز؟

هم بچنبر گذار خواهد بود

این رسن را اگر چه هست دراز

خواهی اندر عنا و شدّت زی‌

[...]

ناصرخسرو

ای تو را آروزی نعمت و ناز

آز کرده عنان اسپ نیاز

عمرت از تو گریزد از پس آز

تو همی تاز در نشیب و فراز

بر در بخت بد فرود آید

[...]

مسعود سعد سلمان

چند گویی که نشنوندت راز

چند جویی که می نیابی باز

بد مکن خو که طبع گیرد خو

ناز کم کن که آز گردد ناز

از فراز آمدی سبک به نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه