شمع بگریست گه سوز و گداز
کاز چه پروانه ز من بیخبر است
بسوی من نگذشت، آنکه همی
سوی هر برزن و کویش گذر است
بسرش، فکر دو صد سودا بود
عاشق آنست که بی پا و سر است
گفت پروانهٔ پر سوختهای
که ترا چشم، بایوان و در است
من بپای تو فکندم دل و جان
روزم از روز تو، صد ره بتر است
پر خود سوختم و دم نزدم
گرچه پیرایهٔ پروانه، پر است
کس ندانست که من میسوزم
سوختن، هیچ نگفتن، هنر است
آتش ما ز کجا خواهی دید
تو که بر آتش خویشت نظر است
به شرار تو، چه آب افشاند
آنکه سر تا قدم، اندر شرر است
با تو میسوزم و میگردم خاک
دگر از من، چه امید دگر است
پر پروانه ز یک شعله بسوخت
مهلت شمع ز شب تا سحر است
سوی مرگ، از تو بسی پیشترم
هر نفس، آتش من بیشتر است
خویشتن دیدن و از خود گفتن
صفت مردم کوته نظر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شمع و پروانه به نمادهای عشق و فداکاری تبدیل شدهاند. شمع در حال سوختن است و به پروانهای اشاره میکند که بیخبر از درد و رنج اوست. پروانه عاشق است و همهجا به دنبال عشقش میگردد، اما در این مسیر، به چیزی جز سوختن و از دست دادن خود نمیرسد. شمع میگوید که سوختن و سکوت در برابر عشق هنری بزرگ است و وقتی به آتش عشق نگاه میکند، دیگر نمیتواند خود را نجات دهد. او با پروانه میسوزد و از این سوختن هیچ امیدی ندارد. در نهایت، بیان میکند که دیدن خود و صحبت از خود تنها نشاندهنده کوتهنظری است.
هوش مصنوعی: شمع در حالت سوختن و ذوب شدن خود، به خاطر این که پروانه از احساسات و دردهای من بیخبر است، گریه میکند.
هوش مصنوعی: کسی که به سمت من نمیآید، در حالی که به هر خیابان و کوچهای سر میزند، نشاندهنده بیتوجهی او به من است.
هوش مصنوعی: در ذهنش به مشکلات و افکار زیادی مشغول است، اما عاشق واقعی کسی است که بدون هیچ قید و بندی به عشق میورزد و خود را فراموش میکند.
هوش مصنوعی: پروانهای که پرهایش سوخته به کسی میگوید که تو برای من مثل در و بارگاهی هستی.
هوش مصنوعی: من تمام دل و جانم را به پای تو نثار کردهام، و روزهای من از روزهای تو بسیار بهتر است.
هوش مصنوعی: من خود را سوزاندم و هیچ نالهای نکردم، هرچند که پر پروانه زینت بخش من است.
هوش مصنوعی: هیچکس از آتش سوزان درون من باخبر نیست؛ در خاموشی و بیخبری سوختن، خود مهارتی است.
هوش مصنوعی: تو از کجا میتوانی آتش ما را ببینی، در حالی که خودت در آتش وجودت غرق هستی و به آن مینگری؟
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند با آب، آتش تو را خاموش کند، وقتی که خود او تمام وجودش پر از آتش و سوزش است؟
هوش مصنوعی: با تو میسوزم و در گدازههای عشق میگردم، اما دیگر نمیتوانم از خودم امیدی داشته باشم.
هوش مصنوعی: پرهای پروانه به خاطر یک شعله آتش سوخت، اما شمع فرصتی دارد از شب تا صبح بماند.
هوش مصنوعی: من هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشوم و در این مسیر، درد و رنج من بیشتر و بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: افرادی که تنها به خود و ویژگیهای شخصیشان توجه دارند و از خود صحبت میکنند، بینش محدودی دارند و نمیتوانند به درک عمیقتری از دیگران و جهان اطرافشان برسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به خدایی که ره معرفتش
روز و شب مالک عالم نظر است
در ره او خرد از غول اضلال
با ثبات قدمش در نظر است
چرخ بر درگه او پشت خم است
[...]
هر کجا شاه جهانرا سفر است
فتح بر فتح و ظفر بر ظفر است
ظفر و فتح شهنشاه جهان
از جهان داور پیروزگر است
خسرو مشرق و چین شمس الملک
[...]
ای عماد الدین ای صدر زمان
هر زمان صدری تو را خاک در است
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحموم توام تاج سر است
من که آتش سرم و باد کلاه
[...]
آن دهان نیست که تنگ شکر است
وان میان نیست که مویی دگر است
زان تنم شد چو میانت باریک
کز دهان تو دلم تنگتر است
به دهان و به میانت ماند
[...]
گفتمش روی تو جانا قمر است
گفت بالله ز قمر خوبتر است
گفتمش زلف تو آشفته چراست
گفت سرگشتهٔ دور قمر است
گفتمش نوش لبت چیست بگو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.