گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
گفت: با شبرو گیتی چکنم
که سَحر دزد و شبانگه عسَسَ است
ای بسا گوشه، که میدان بلاست
ای بسا دام، که در پیش و پس است
در گلستان جهان، یک گل نیست
هر کجا مینگرم، خار و خَس است
همچو من، غافل و سرمست مَپَر
قفس، آخر نه همین یک قفس است
چرخ پست است، بلندش مشمار
اینکه دیدیش چو عَنقا، مگس است
کاروان است گل و لاله بباغ
سبزهاش اسب و صبایش جَرَس است
ز گرفتاری من، عبرت گیر
که سرانجامِ هوی و هوس است
حاصلِ هستیِ بیهودهٔ ما
آه سردی است که نامَش نفس است
چشم دید این همه و گوشْ شنید
آنچه دیدیم و شنیدیم بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، speaker با مرغی در قفس صحبت میکند و از زیباییهای باغ و گل و میوه میگوید، اما به آن مرغ پیشنهاد میکند که قفس را باز کند و بیرون بیاید، زیرا در باغ هیچکس نیست. همچنین از تاریکیهای دنیا و خطراتی که در انتظار است، میگوید و بیان میکند که در دنیا تنها خاری وجود دارد و زندگی پر از زحمت و دشواری است. speaker تأکید میکند که خوشیها و زیباییهای زندگی فانی هستند و زندگی بیشتر شبیه یک کاروان است که به سمت سرنوشتی مبهم در حرکت است. در نهایت، او افراد را به عبرت از سرنوشت خود دعوت میکند و میگوید که تمام آنچه که دیده و شنیده است، کافی است.
هوش مصنوعی: مرغ چمن به پرندهای که در قفس است، گفت: گل و میوه در حال حاضر بسیار خوشبو و تازه هستند.
هوش مصنوعی: این قفس را باز کن و از آن بیرون بیا، زیرا نه در باغ خبری از کسی هست و نه در سبزه.
هوش مصنوعی: گفت: چه کار کنم با کسی که در این جهان شب را میگذراند، در حالی که سحرگاه دزد و در شب، چوپان است.
هوش مصنوعی: بسیاری از مکانها هستند که در ظاهر آرام به نظر میرسند، اما در واقع میتوانند محل مشکلات و خطرات باشند. همچنین، در زندگی، دامها و تلههایی وجود دارند که ممکن است در هر سمت ما کمین کرده باشند.
هوش مصنوعی: در هر گوشه از این دنیا، چیزی جز درد و رنج نمیبینم و خبری از زیباییها و خوشیها نیست.
هوش مصنوعی: همچون من نجنب و غافل نباش، چرا که این قفس تنها قفس نیست و محدودیتهای بیشتری وجود دارد.
هوش مصنوعی: زندگی و دنیا ارزش بالایی ندارد، حتی اگر لحظاتی زیبا و شگفتانگیز به نظر برسد، در واقع مانند یک مگس در برابر یک موجود افسانهای است و نباید آن را بزرگ و مهم شمرد.
هوش مصنوعی: در باغی پر از گل و لاله، کاروانی با اسبهایی در حال حرکت است و صدای زنگ جرس به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: از مشکلات و گرفتاریهای من درس بگیر، چون در نهایت هوس و آرزوهای بیپایه به چه نتایجی میانجامند.
هوش مصنوعی: وجود ما که به نظر بیفایده میآید، تنها به شکل یک آه سرد تجلی پیدا میکند که آن را نفس مینامیم.
هوش مصنوعی: دیدن و شنیدن این همه چیز برای ما کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با غمت شادی جهان هوس است
شادی من همین غم تو بس است
از دهان تو چون نفس نزنم
مر مرا بیم تنگی نفس است
نیم خال لب توام بکشد
[...]
گر حساب حسناتت هوس است
عقد انگشت تو تسبیح بس است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.